جهاد به طور مطلق به معني مبارزه و تلاش در راه خداست و براي خدا، به منظور رسيدن به اهداف الهي. خواه از طريق كسب معرفت باشد يا جهاد با نفس يا مبارزه با دشمن و... . در قرآن كريم، خداوند در سوره اعلي آيه 14، خداوند عامل فلاح و رستگاري را در سه چيز مي داند: 1- تزكيه 2- ذكر نام خداوند 3- به جاآوردن نماز.
در آيه 69 سوره عنكبوت خداوند مي فرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين : كساني كه جهاد كنند مشمول هدايت الهي هستند.» اين وعده خداوند همراه با تأكيد در اين آيه آمده است.
به طور كلي تزكيه به معناي پاكسازي است. اما آنچه مفسرين در آيات قرآن در تفسير اين آيه گفته اند اين است كه ممكن است به يكي از اين سه معني يا هر سه باشد: 1- پاكسازي روح از آلودگي شرك 2- پاكسازي از اخلاق رذيله 3- پاكسازي عمل از محرمات.
هر سه مورد اينها نوعي جهاد به حساب مي آيد.
جهاد به طور مطلق به معني مبارزه و تلاش در راه خداست و براي خدا، به منظور رسيدن به اهداف الهي. خواه از طريق كسب معرفت باشد يا جهاد با نفس يا مبارزه با دشمن و... . در قرآن كريم، خداوند در سوره اعلي آيه 14، خداوند عامل فلاح و رستگاري را در سه چيز مي داند: 1- تزكيه 2- ذكر نام خداوند 3- به جاآوردن نماز. برخي از بزرگان نفس را به سه قسم تقسيم كرده اند: نفس لوامه، اماره، مطمئنه و برخي ديگر به 7 قسم: «نفس زكيه، نفس مطمئنه، نفس مهتدي، نفس لوامه، نفس اماره، نفس زائغ، نفس قاسيه.»[3] راه خودسازي در سوره عبس: «آيات پاياني سوره عبس (33 تا 42) برنامه جامعي براي خودسازي است.»[4] خداوند كريم در آيه 55 سوره مؤمن، سه دستور را به عنوان راهنمايي در زمينه خودسازي معرفي مي فرمايد: «نيروي بزرگي كه باعث مي شود در زندگي پيروز شويم اين است كه انسان كاري بكند كه مددكارش خدا باشد. اين مطلب يك حقيقت قرآني است و در جاهاي مختلف آيات قرآن به آن اشاره شده است. در اسلام برترين جهاد، جهاد با نفس است، كه در روايتي از پيامبر جهاد اكبر ناميده شده است. يعني برتر از جهاد با دشمن كه جهاد با اصغر نام دارد. اصولاً تا جهاد اكبر به معني واقعي در انسان پياده نشود در جهاد با دشمن خارجي پيروز نخواهد شد. خداوند كريم در سوره شمس در اين مورد مي فرمايد: اين سوره با بيشترين تعداد سوگند و مؤكدترين سوگندها شروع شده است. بخصوص سوگند به ذات پاك خداوند كه سه بار در آن تكرار شده است و سرانجام بر روي اين مسأله تكيه شده است كه فلاح و رستگاري در تزكيه نفس است و محروميت و شكست و بدبختي در ترك تزكيه مي باشد.
در آيه 69 سوره عنكبوت خداوند مي فرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين : كساني كه جهاد كنند مشمول هدايت الهي هستند.» اين وعده خداوند همراه با تأكيد در اين آيه آمده است.
به طور كلي تزكيه به معناي پاكسازي است. اما آنچه مفسرين در آيات قرآن در تفسير اين آيه گفته اند اين است كه ممكن است به يكي از اين سه معني يا هر سه باشد: 1- پاكسازي روح از آلودگي شرك 2- پاكسازي از اخلاق رذيله 3- پاكسازي عمل از محرمات.
هر سه مورد اينها نوعي جهاد به حساب مي آيد.
اما آنچه كه در اين تحقيق مختصر از معناي نفس مورد نظر است، همان نفس اماره يا بعد حيواني انسان مي باشد.
1- به انسان دستور مي دهد كه براي درهم شكستن كبر و غرور به آغاز آفرينش خود برگردد و ببيند كه چگونه از نطفه بي ارزش آفريده شده است؟ يكي از بزرگترين موانع خودسازي همين كبر و غرور است.
2- از سوي ديگر هدايتهاي الهي را به عنوان بهترين زاد و توشه معرفي مي كند. اعم از هدايتهايي كه از طريق وحي و رهنمودهاي انبياء و اولياء سرچشمه مي گيرد و هدايتهايي كه از طريق عقل و بررسي قوانين و نظامات عالم تكوين حاصل شود.
3- سپس به انسان دستور مي دهد به غذاي جسمانيش خوب بنگرد كه خداوند چگونه انواع مواد غذايي را از خاك تيره براي او آفريده و در برابر ربوبيتش سر تعظيم فرود آورد. بلكه چگونگي تحصيل آن را نيز مورد توجه قرار دهد. زيرا كه غذاي پاك و حلال يكي از پايه هاي مهم خودسازي است.
4- به طريق اولي بايد به غذاي روحش توجه كند كه از كدامين سرچشمه تراوش كرده است. حضرت علي عليه السلام به فرزند خود امام حسن عليه السلام مي فرمايند: «عجب دارم از آنها كه به غذاي جسم خود مي انديشند اما در غذاي روح دقت نمي كنند، خوراك زيانبار را از شك خود دور مي دارند، اما قلب را با مطالب مهلك آكنده مي سازند.»
5- به خاطر بياورد كه صيحه گوش خراش محشر همه را از خواب مرگ بيدار مي كند و انسان را در برابر اعمالش قرار مي دهد و آنچنان اوضاع محشر هولناك است كه انسان عزيزترين عزيزانش را فراموش مي كند.
بايد بينديشد آيا امروز كاري مي كند كه در آن روز چهره اي خندان و مسرور و نوراني داشته باشد، يا چهره اي زشت و عبوس و تاريك پس از هم اكنون خود را براي آن روز آماده كند.
1- تحمل شكيبايي در برابر شدائد و موانع، زيراكه وعده خدا حق است. 2- استغفار براي گناهان و پاك ساختن دل از زنگار گناه و از هر گونه آلودگي 3- تسبيح پروردگار و ستايش او.
وقتي انسان براي خدا و در راه او به تلاش و پيكار برمي خيزد درها به روي او گشوده مي شود و مشكلات و سختيها قابل تحمل مي گردد. عدم اخلاص را مي توان به عنوان يك عامل اساسي و مهم در شكست ها و ناكامي هاي خود بدانيم.»[6]
در قرآن مجيد، صحنه هاي مختلفي از ميدان جهاد اكبر در رابطه با پيامبران و ساير اولياء الله ترسيم شده است كه سرنوشت و سرگذشت حضرت يوسف و داستان عشق آتشين همسر عزيز مصر، يكي از مهمترين و بارزترين اين مبارزات مي باشد.
مي توان دلايلي را كه حضرت يوسف از اين مبارزه، موفق بيرون آمد، چنين بيان كرد: 1- ياري خدا و سپردن خويش به خدا 2- توجه به نمك شناسي نسبت به عزيز مصر كه در خانه وي سكون داشت و توجه به نعمتهاي بي پايان خداوند كه او ر از قعر چاه وحشتناك به محيط امن و آرامي رسانيد. 3- خودسازي و بندگي توأم با اخلاص.»[7]
درست است كه راه خدا مشكلات فراوان دارد، مشكل از نظر شناخت حق، وسوسه هاي شيطاني، از نظر مخالفت دشمنان سرسخت و بي رحم، لغزشهاي احتمالي و... . اما آنچه كه حقيقت است اين است كه خداوند به انسان در برابر اين مشكلات نيرو و اطمينان مي دهد و حمايت مي كند.[8]
اين مسأله مهمترين نكته در زندگي انسان است و در حقيقت قرآن با اين تعابير فوق اشاره مي فرمايد كه رستگاري انسان در مال و فرزند و ثروت و مقام و اعمال اشخاص ديگر نيست بلكه فقط به پاكسازي و تعالي روح و جان در پرتو ايمان و عمل صالح است.
در تواريخ آمده است كه همسر عزيز مصر (زليخا) هنگامي كه يوسف مالك خزائن ارض شد و حاكم بر سرزمين مصر كشت، او را ملاقات كرد و گفت: «حرص و شهوت پادشاهان را برده ساخت و صبر و تقوي بردگان را پادشاه كرد.» يوسف سخن او را تصديق كرد و اين كلام الهي را به او خاطر نشان كرد: «هر كس تقوي و شكيبايي را پيشه كند خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمي سازد.»
آري بندگي نفس سبب بردگي انسان و تقوي و تهذيب نفس سبب حكومت بر جهان هستي است.»[9]
[1] - ناصر مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج16، دار الكتب الاسلاميه، چاپ هفتم، زمستان 1369، ص 349.
[2] - همان، ج26، ص 403.
[3] - سيد كاظم ارفع، اصلاح نفس، مؤسسه فيض كاشاني، بهمن 1368.
[4] - رك: ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج16، ص 33 تا 42.
[5] - همان، ج16، ص 135.
[6] - همان، ص 350 و 351.
[7] - همان، ج9، ص 377تا 375.
[8] - همان، ج16، ص 348.
[9] - رك: همان، ج27، ص 44 تا 62.