سلاح شيميايي در عمليات كربلاي 5
در بامداد 19/10/65 عمليات كربلاي 5 درمنطقه شلمچه صورت گرفت كه به دليل مقاومت وصف ناپذير رزمندگان در برابر پاتك هاي سنگين، عراق به مدت حدود دو ماه اقدام به حملات شيميايي بسيار گسترده با گاز خردل نمود كه حتي مناطقي از آبادان را نيز در بر گرفت.

عمليات كربلاي5 از جهت مقاومت: رزمندگان كه نزديك به دو ماه نبرد شديد شبانه روزي و بدون وقفه را در منطقه محدود شلمچه تحمل نمودند، مسلما در تاريخ جنگ بي نظير است. اگر كسي در مورد تاريخ دفاع مقدس مطالبي بنويسد و از توصيف شجاعت رزمندگان در شلمچه غافل گردد مهمترين قطعه تاريخ جنگ را از دست داده است.
اغراق نيست اگر بگوييم در اندازه كل اتفاقات سراسر تاريخ دفاع مقدس در اين فضا و زمان بسيار محدود، حادثه و حماسه داشته ايم و اين رسالت اهل قلم است كه به تشريح جزء به جزء آن وقايع بپردازند.
در عمليات كربلاي 5، حملات شيميايي دشمن اگر چه سنگين بودند ولي در مقايسه با حملات عادي زميني و هوايي، نقش فرعي داشتند و لذا به همين اشاره اكتفا مي شود.
بطور كلي آمار مصدومين و شهداي شيميايي از كربلاي 4 تا خاتمه كربلاي 5نسبت به حجم حملات دشمن بسيار كم بود و اين موضوع مي تواند به علت آمادگي بيشتر رزمندگان و فعاليت چشمگير سيستم پدافند، امداد و درمان مصدومين شيميايي باشد.
بيمارستان صحرايي علي ابن ابيطالب (ع) مركز درماني مجروحين عادي و شيميايي در اين عمليات بود.
سلاح شيميايي در عمليات كربلاي 5
در بامداد 19/10/65 عمليات كربلاي 5 درمنطقه شلمچه صورت گرفت كه به دليل مقاومت وصف ناپذير رزمندگان در برابر پاتك هاي سنگين، عراق به مدت حدود دو ماه اقدام به حملات شيميايي بسيار گسترده با گاز خردل نمود كه حتي مناطقي از آبادان را نيز در بر گرفت.

عمليات كربلاي5 از جهت مقاومت: رزمندگان كه نزديك به دو ماه نبرد شديد شبانه روزي و بدون وقفه را در منطقه محدود شلمچه تحمل نمودند، مسلما در تاريخ جنگ بي نظير است. اگر كسي در مورد تاريخ دفاع مقدس مطالبي بنويسد و از توصيف شجاعت رزمندگان در شلمچه غافل گردد مهمترين قطعه تاريخ جنگ را از دست داده است.
اغراق نيست اگر بگوييم در اندازه كل اتفاقات سراسر تاريخ دفاع مقدس در اين فضا و زمان بسيار محدود، حادثه و حماسه داشته ايم و اين رسالت اهل قلم است كه به تشريح جزء به جزء آن وقايع بپردازند.
در عمليات كربلاي 5، حملات شيميايي دشمن اگر چه سنگين بودند ولي در مقايسه با حملات عادي زميني و هوايي، نقش فرعي داشتند و لذا به همين اشاره اكتفا مي شود.
بطور كلي آمار مصدومين و شهداي شيميايي از كربلاي 4 تا خاتمه كربلاي 5نسبت به حجم حملات دشمن بسيار كم بود و اين موضوع مي تواند به علت آمادگي بيشتر رزمندگان و فعاليت چشمگير سيستم پدافند، امداد و درمان مصدومين شيميايي باشد.
بيمارستان صحرايي علي ابن ابيطالب (ع) مركز درماني مجروحين عادي و شيميايي در اين عمليات بود.
اين بيمارستان كه از نظر مهندسي بسيار مقاوم در برابر حملات هوايي ساخته شده بود از نظر فضاي داخلي نيز دقيقا متناسب با نياز تخصصي يك بيمارستان صحرايي طراحي شده بود. اين بيمارستان تا خاتمه جنگ كاملا فعال بود و نقش اساسي در درمان مجروحين جبهه هاي جنوب داشت.
علاوه بر اورژانس شيميايي مجاور بيمارستان، اورژانس شيميايي ديگري درحسينه با اصول فني و با توجه به تجارب درماني گذشته ساخته شده بود كه در اين عمليات بتدريج كار خود را شروع كرد. علاوه بر دو اورژانس فوق كه نقش مركزي در منطقه جنگي داشتند دو اورژانس شيميايي كوچكتر در منطقه عملياتي شلمچه فعال بود كه يكي از آنها مورد حمله شيميايي نقش چشمگيري در پشتيباني از مراكز صحرايي داشتند.

كادر درماني مجموعه نقاهتگاهي سيد الشهداء(ع)، سپنتا، دانشگاه شهيد چمران و نيز اميديه جمعا با ظرفيت چهار هزار تخت تلاش چشمگيري داشتند. اگر چه تعداد مصدومين شيميايي متوسط و شديد عمليات كربلاي 5كمتر از سه هزار نفر مي شدند اما با در نظر گرفتن مصدومين خفيف احتمالا جمع مصدومين به رقم هفت هزار نفر بالغ مي شد.
كل شهداي شيميايي در طول يك ماه حدود 170 نفر بودند كه بنظر ما زياد و غير قابل قبول بود، ولي بررسيهاي بعدي نشان داد كه علت اين امر وقوع چند حادثه خاص بوده است. يكي از اين حوادث مربوط به انفجار يك بمب خردل دقيقا در مدخل سنگر گروهي برداران رزمنده اعزامي از بهبهان(گردان فجر) بود كه درنتيجه، گاز شيميايي با غلظت زياد وارد سنگر شده و باعث شد تا در مدت يك هفته بتدريج 40 نفر از آنان به شهادت برسند.
حدود 30 نفر از شهدا نيز مربوط به بمباران شيميايي بيمارستان صحرايي سومار بودند. مسئولين كشورمان طي نامه هاي متعددي جزئيات حملات شيميايي عراق را به اطلاع شوراي امنيت ملل رسانيده و در خواست اعزام تيم كارشناسي جهت بررسي شواهد موجود نمودند، اما واكنشي بدنبال نداشت.
هواي مه آلود در شلمچه
ماموريت گردان ما در عمليات اين بود كه بايد از نهر دوعيجي ميگذشتيم تا در شهرك دوعيجي مستقر ميشديم. روز دوم يا سوم عمليات بود كه در گرگ و ميش صبح به خط زديم؛ به گمانم عراقيها هر چه مهمات در زاغههاي بصره داشتند، روي سر ما خالي ميكردند. از آسمان گلوله ميباريد و از زمين تركش ميروييد و به قول شهيد جعفر افشار" نامردها به قصد كشت ميزدند"!

هوا سرد بود و كشنده و بر زمين و زمان شلمچه مه غليظي ريخته بود، كار من ديدهباني بود، به نهر رسيديم، كانال دوم يا سوم را گرفته بوديم كه آن طرف كانال عدهاي داد ميزدند: «برادرها از اين طرف»، تكبير هم ميگفتند، ... هاج و واج مانده بوديم. براساس نقشههاي ما در آنجا هنوز بايد عراقيها ميبودند. مه ديد ما را كور كرده بود.
عدهاي از باتجربههاي ما گفتند «احتمالا بچههاي اصفهان يا قماند كه از طرف كانال ماهي اومدن و اونجا را گرفتن.» عدهاي ديگر گفتند «بچههاي خودمونند كه عراقيها را غافلگير كردند» و عدهاي هيچ چيز نگفتند!
بعضيها به سمت صدا رفتند، بعضيها پاي كانال زمينگير شدند، بعضيها داخل كانال خيز برداشتند و عدهاي هيچ كار نكردند.
مانده بوديم. هواي مهآلود، قدرت تشخيص درست و حسابي را از ما گرفته بود. هم آن طرف كانال فارسي حرف ميزدند، هم اين طرف؛ هم آنها تكبير ميگفتند، هم ما؛ هم آنها لباس خاكي داشتند، هم ما، بلاتكليف بلاتكليف به گير و دار ماندن و رفتن دچار شده بوديم.
عدهاي از باتجربههاي ما گفتند «احتمالا بچههاي اصفهان يا قماند كه از طرف كانال ماهي اومدن و اونجا را گرفتن.» عدهاي ديگر گفتند «بچههاي خودمونند كه عراقيها را غافلگير كردند» و عدهاي هيچ چيز نگفتند!
خيلي از آنهايي كه به سمت صدا رفتند. از پشت تير خوردند. آنهايي كه به كانال زدند. اكثرا مجروح شدند. مه بود و هوا همچنان سرد.
شهيد انوشيروان فاضل، فرمانده ما، همه را باخبر كرد كه «ما به تله منافقين افتاديم. اونا دشمناند، بهشون رحم نكنيد.» بصيرت انوشيروان باعث شد فتنه منافقين در آن فضاي مهآلود خنثي شود و بچهها نهر دوعيجي را بگيرند و در شهرك دوعيجي نماز ظهر و عصر بخوانند؛ البته به جماعت و كمي با تاخير. احتمالا شلمچه كنار نهر دوعيجي در اين موقع سال هميشه مهآلود است و صد البته زيبا و رويايي! اما واقعيت آن است كه مه به درد جنگ نميخورد.

فضاي جنگ اگر مهآلود باشد، دوربين به درد من ديدهبان نميخورد. جواد صبوري، تكتيرانداز ديدش را از دست ميدهد. هادي اميدوار از پشت تير ميخورد. محمد صوفي راه را گم ميكند و انوشيروان فاضل پرپر ميشود. چشمان حميد رشيد پر از تركش ميسوزد و خداداد مهربان شهيد ميشود.
خلاصه آن كه هواي مهآلود، هواي مبارزه مردانه و رودررو نيست.
اين روزها سالروز عمليات كربلاي 5 است و 23 سال از آن اتفاق باشكوه ميگذرد.
عمليات كربلاي 5 چند ويژگي داشت:
اول آنكه : اوج هنر فرماندهي در جنگ ما بود و برد و باخت در آن، قصه مرگ و زندگي دفاع مقدس بود.
دوم : شلمچه، مستحكمترين دژهاي ممكن دشمن در منطقه را داشت.
سوم : تلاشهاي گسترده بينالمللي براي پايان جنگ، بعد از اين عمليات شكل گرفت.
و از همه اينها مهمتر، آنكه اكثر بچههايي كه از اول جنگ نوربالا ميزدند و تا آنموقع اشتباهي مانده بودند، در كربلاي 5 پر زدند و رفتند، كساني مثل حاجحسين خرازي و ... .
اين روزها سالروز عمليات كربلاي 5 است و احساس ميكنم دچار همان روزگار مهآلود شدهايم.
احساس ميكنم تا هواي روشن فردا بايد دل به فرمانده سپرد تا تشخيص دوست و دشمن مشكلتر نشود، تا عدهاي زمينگير نشوند. تا عدهاي بيگدار به نهر نزنند و تا خيليها از پشت كانال تير نخورند.
220شهيد در 6 دقيقه !
اواخر دي ماه سال 1365 در سنندج مثل ديگر روزهاي سال مردم در ميان سرماي سخت زمستان كار خود را آغاز كردند، ادارات سر ساعت مشغول خدمت رساني به مردم شدند، صداي بچه ها در زنگ تفريح مدارس به گوش مي رسيد و همه چيز شهر رنگ و بوي عادي مي داد.

عقربه هاي ساعت به 10 صبح رسيده بود كه به ناگاه ديوار صوتي شهر شكسته شد. فضاي رعب و وحشت همه جا را فرا گرفت همه به گمان اينكه هواپيماهاي جنگي هستند و از آسمان اين شهر عبور مي كنند تاحدودي بي خيال از كنار موضوع عبور كردند ولي اين بار قضيه كمي فرق مي كرد و پنج هواپيماي بمب افكن عراق در آسمان شهر سنندج هويدا شدند.
هيچ كس فكرش را نمي كرد كه اين هواپيماهاي بمب افكن قصد بمباران شهر و مناطق مسكوني را دارند ولي به يكباره صداي اولين انفجار به گوش رسيد و آپارتمان هاي ميدان شهرداري سنندج به خود لرزيدند.
اولين بمب به شلوغ ترين منطقه مسكوني شهر سنندج برخورد كرد. آن روزها در اين آپارتمانها كه امروز نيز هنوز يادگارهاي جنگ را بر پيشاني خود دارند بالغ بر 600 خانوار زندگي مي كردند.
عقربه هاي ساعت به 10 صبح رسيده بود كه به ناگاه ديوار صوتي شهر شكسته شد. فضاي رعب و وحشت همه جا را فرا گرفت .
اولين بمب در يك آپارتمان مسكوني و در نزديكي يك مدرسه ابتدايي فرود آمد و هنوز صداي انفجار اول به پايان نرسيده بود كه صداهاي بعدي هم شروع شد. اين بار محله چهارباغ و بعد خيابان انقلاب و در نهايت خيابانهاي اكباتان و ميدان لشكر هدف بمب افكنهاي رژيم بعث عراق قرار گرفتند.
اين پايان راه نبود مثل اينكه هواپيماهاي بعثي قصد داشتند سنندج را به خاك و خون بكشند زيرا به شلوغ ترين محله سنندج هم رحم نكردند و با بمباران محله "پيرمحمد" باعث خلق يكي از فجيع ترين جنايتهاي بشري شدند و دست آخر هم به مجتمع مسكوني لشكر واقع در پادگان سنندج يورش برده و آنجا را با خاك يكسان كردند.
سكوت و آرامش شهر شكست و 18 نقطه سنندج در فاصله كمتر از شش دقيقه توسط پنج بمب افكن رژيم بعث عراق مورد حمله اي ناجوانمردانه قرار گرفت كه هنوز هم آثار آن در كوچه پس كوچه هاي شهر خودنمايي مي كند و هنوز هم كه از كوچه هاي شهر عبور مي كني صداي زجه مادران و گريه كودكان به گوش مي رسد.
- شهيد بيژن گرامي و تعدادي از هم سن و سالانش در زمين خاكي آپارتمانهاي ادب مشغول بازي بودند، او كه10 روز از دعوت شدنش به تيم ملي جوانان مي گذشت در فكر فراهم كردن مقدمات كار براي حضور در اردوي تيم ملي بود ولي زماني كه جنازه اش را پيدا كردند به سختي قابل شناسايي بود.
- خانواده اي شش نفره در منزل خود به خون غلطيدند و امروز تنها باقي مانده آن جمع يعني پدرشان هنوز هم وقتي اسم 28 دي ماه به گوشش مي خورد اشك از چشمانش سرازير مي شود و تنها كار زندگي اش سرزدن به بهشت محمدي سنندج و ديدار با اعضاي در خاك خفته خانواده اش است.
ليلا، گلي، فاطمه، مهين، زهرا و ... دانش آموزان دبيرستان جماران سنندج تازه ساعت دوم كلاسشان شروع شده بود كه با برخورد بمب به مدرسه آنها همه در خون غلطيدند و به شهادت رسيدند.
وي مي گفت: صبح از خانه بيرون رفتم تا مقداري نان بخرم بعد از چند دقيقه صداي انفجار آمد به سرعت خود را به منزل رساندم ولي هرچه دنبال درب خانه گشتم نبود فقط دختر چهارساله ام را ديدم كه چند متر جلوتر از خانه از شدت درد به خود مي پيچيد دنبال بچه هاي ديگر مي گشتم ولي هيچ كدام را پيدا نكردم و وقتي همه آوارها را برداشتيم همه شهيد شده بودند.
- ليلا، گلي، فاطمه، مهين، زهرا و ... دانش آموزان دبيرستان جماران سنندج تازه ساعت دوم كلاسشان شروع شده بود كه با برخورد بمب به مدرسه آنها همه در خون غلطيدند و به شهادت رسيدند.
- جنازه روناك را وقتي كه پيدا كردند سرش را روي قالي اي گذاشته بود كه شايد تا چند روز آينده بايد آن را تمام مي كرد ولي با ناجوانمردي تمام شهيد شد.
- فاطمه و هيوا در تدارك برگزاري مراسم عروسي خود بودند و زماني كه مي خواستند براي خريد مراسم عروسي از خانه بيرون بروند در كوچه پيرمحمد شهر سنندج شهيد شدند تا مراسم عروسي شان به عزا تبديل شود.
- در آن روز افراد زيادي تمامي اعضاي خانواده را از دست دادند و بسياري ديگر از اعضاي خانوده هاي سنندجي نيز هنوز از جراحات وارده در بستر بيماري اند.
در كمتر از چند دقيقه بيش از 220 نفر شهيد و بالغ بر 123 نفر نيز به شدت مجروح شدند كه تنها بيمارستان شهر سنندج نيز گنجايش و ظرفيت اين همه ميهمان ناخوانده را در آن روزها نداشت.
يكي از پرسنل بيمارستان توحيد سنندج در شرح ماجراي آن روز مي گويد: ما كار عادي خود را آغاز كرده بوديم كه به ناگاه سيل افراد و مراجعان ما زياد شد و شهدا و مصدومين فراواني را به اين بيمارستان انتقال دادند وضعيت به گونه اي بود كه تمامي راهروهاي بيمارستان مملو از افراد مجروحي بود كه هر كدام با جراحتي در انتظار كمك بودند.
آري آن روز كه دانش آموزان سنندجي به مدرسه آمدند هيچ وقت فكرش را نمي كردند كه امروز روز آخر و امتحان نهايي آنها باشد و هرگز ديگر همكلاسي هاي خود را نمي بينند.
روز 28 دي ماه يكي از روزهاي دردناك براي مردم شهري است كه در زمان جنگ تحميلي هم شهداي زيادي را تقديم نظام مقدس جمهوري اسلامي كردند اما اين حادثه را بايد جز فجيع ترين جنايتهاي بشري ناميد زيرا باعث مرگ كودكان و زناني و جواناني شد كه بي گناه به شهادت رسيدند.
هرچند كه هدف اصلي صدام حسين از بمباران مناطق مسكوني كشور به ويژه شهرهاي استان كردستان ايجاد موج نارضايتي مردم عليه نظام بود ولي قضيه به كلي فرق كرد و مردم نه تنها عليه نظام جمهوري اسلامي شعار نداند بلكه چند ساعت بعد از تشييع پيكر پاك شهيدان 28 دي ماه به خيابانها ريختند و با شعارهاي مرگ برآمريكا و مرگ بر صدام، بار ديگر سياستهاي جنگ طلبانه رژيمهاي استعمارگر را محكوم كردند.
روز 28 دي ماه يكي از روزهاي دردناك براي مردم شهري است كه در زمان جنگ تحميلي هم شهداي زيادي را تقديم نظام مقدس جمهوري اسلامي كردند اما اين حادثه را بايد جز فجيع ترين جنايتهاي بشري ناميد زيرا باعث مرگ كودكان و زناني و جواناني شد كه بي گناه به شهادت رسيدند.
استان كردستان در جريان جنگ هشت ساله بارها اين اقدامات فجيع را به چشم ديد .بمباران 15 خرداد 64 شهر بانه نيز در نوع خود يك فاجعه واقعي بود كه هرگز در جريان محاكمه صدام حسين به آن اشاره اي نشد.
استان كردستان در جريان بمباران هاي مختلف مناطق مسكوني اش در طول هشت سال جنگ تحميلي بالغ بر 935 شهيد و بيش از 600 جانباز تقديم انقلاب كرد.
هرچند كه شايد امروز با گذشت زمان اندكي از زخمهاي آن زمان التيام يافته باشد ولي هنوز كوچه پس كوچه هاي شهر سنندج صداي ضجه مادران و در خون غلطيدن جوانانش در روز 28 دي ماه را از ياد نبرده است.
هنوز هم وقتي كه گذرت به بهشت محمدي سنندج مي خورد يادگارهاي بمباران 28 دي ماه اين شهر در قطعه شهدا خودنمايي مي كنند.
روحشان شاد .
عمليات بدر

بعد از عمليات خيبر، دشمن علاوه بر سازماندهي سپاه هاي اول، دوم، سوم و چهارم، اقدام به تشكيل فرماندهي شرق دجله و رده هاي مواضع پدافندي در سراسر منطقه جنوب كرد و در مسير آب راه ها و در داخل نيزارها كمين هايي قرار داد تا در صورت هجوم نيروهاي ايراني، نقش هشدار دهنده و تاخيري داشته باشند و از نزديكي نيروهاي شناسايي به خط دشمن نيز ممانعت به عمل آورد و به منظور زير نظر داشتن هرگونه تحرك و داشتن ديد كلي بر هور و اطراف آن دكل هاي متعددي را نصب كرد. گذشته از كمين و نصب دكل ها، در آب راه ها موانع قابل ملاحظه اي ايجاد كرد كه گذشتن از آن ها بسيار سخت و بلكه غير ممكن مي نمود. بعد از اين موانع، سيل بندي هم مشرف بر آب به عرض 12 متر و ارتفاع 2 متر احداث كرده و بر روي آن سنگرهاي متعددي تعبيه، كه از سه جهت، داراي ديد كافي بر روي آب بود.

در حالي كه دستيابي به يك جناح از دشمن در شمال بصره و قطع جاده مهم بصره – العماره، كه مي توانست منطقه مانور مناسبي را براي عمليات هاي آينده به سمت بصره و يا العماره باز نموده و دروازه جديدي را براي ورود به مناطق خشكي جديد بگشايد، هم چنان به عنوان يك هدف مهم تلقي مي شد؛ عواملي هم چون تجربيات به دست آمده از عمليات خيبر در خصوص الزامات پشتيباني و تاكتيكي و عمليات آبي و خاكي، جبران بسياري از نواقص و كمبودهاي مهندسي موجود در عمليات مذكور، در اختيار داشتن جزاير مجنون به عنوان مناطق واسط و سرپل كه امكان تمركز نيروها و انتقال تجهيزات به جلو را تسهيل مي نمود، موجب شدند منطقه غرب هورالهويزه مجدداً براي انجام عمليات بزرگ بعدي انتخاب گردد.
اهداف عمليات

دستيابي و تسلط بر جاده العماره – بصره و نيز راهيابي به مركز اصلي هورهاي غرب دجله – كه استان هاي ناصريه، بصره و العماره را احاطه كرده است – و هم چنين تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نيرو از جمله اهداف اين عمليات بود.
هم چنين تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نيرو از جمله اهداف اين عمليات بود. هم چنين، پاكسازي پاسگاه هايترابه، بلال، ابوليلهو نيز روستاهايالبيضه، الصخره، پَد خندقو انهدام پل هايالعزير، خندقو ... در حد شمالي منطقه عمليات؛ و پاكسازي روستاها و انهدام پل هايي همچونجوبيرو ... در حد جنوبي منطقه در دستور عمليات بود.
منطقه عمليات
منطقه عمليات در غربهورالهويزهواقع است كه از شمال بهترابهوزجيهو از جنوب به القرنه و كانال سوئيب محدود مي گردد. اين منطقه داراي دو نوع طبيعت متفاوت است: يك خشكي در قسمت غربي كه حداقل عرض آن 2 كيلومتر در زجيه و حداكثر عرض آن 8 تا 9 كيلومتر در عزير و الهاله مي باشد و 2 هور بزرگ (هورالهويزه در شرق و هورالحمار در غرب) اين خشكي را احاطه نموده اند.طول منطقه عمليات از ترابه تا الهويدي حدود 50 كيلومتر مي باشد. زمين آن از جنس خاك رس نمكي و به حالت گرد است. در نزديكي سيل بندهاي هور نيز با نشست آب، منطقه حالت باتلاقي به خود مي گيرد.
هم چنين، منطقه مذكور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم مي شود كه 4/3 خشكي منطقه در شرق رودخانه واقع است. جاده حساس و مهم بغداد – بصره نيز در غرب رودخانه واقع است.

وسعت كل منطقه عمليات اعم از خشكي و هور 1000 كيلومتر مربع مي باشد كه 250 كيلومتر مربع آن خشكي و مابقي آن هور مي باشد، دراين منطقه يكي از بزرگ ترين ذخاير نفت عراق موجود مي باشد كه دولت عراق مشغول بررسي و نقشه برداري آن شده بود.
استعداد دشمن

از منطقهقلعه صالحتا نهر سوئيب تحت فرماندهي نيروهاي شرق دجله بود. استعداد و نحوه گسترش يگان هاي دشمن به صورت زير بود:
الف – فرماندهي دفاع الاهوار؛ از قلعه صالح تا الكساره:
- دو گردان كماندويي يوسف و عبدالله از لشكر 10.
- تيپ 2 كماندويي سپاه چهارم .
ب – لشكر 35 پياده؛ از منطقه الكساره تا نهر روطه.
- تيپ 429 پياده با پياده با 3 گردان .
- تيپ 94 پياده با 3 گردان.
- قاطع القادسيه، خالد، الصناديه، صدام، دينار الثاني.
- دو گردان كماندويي الفيحا و محمد قاسم از لشكر 5 مكانيزه.
- نيروهاي كماندو الشيباني.
- 4 گردان تانك .
- 5 گردان توپخانه.
ج – فرماندهي نيروهاي دفاع از بصره، از نهر روطه تا نهر سوئيب :
- تيپ 93 پياده با 3 گردان.
- تيپ 703 پياده با 3 گردان.
- قاطع الشهيد .
- يك گردان تانك.
- يك گردان توپخانه.
د – لشكر 31 پياده ، از نهر سوئيب تاپاسگاه طلائيه:
- تيپ 118 پياده.
- تيپ 49 پياده.
- تيپ 605 پياده.
- سه گردان توپخانه.
نيروهاي كه دشمن حين عمليات براي پاتك وارد منطقه كرد نيز عبارت بودند از:
- لشكر 10 زرهي با تيپ هاي 17 و 42 زرهي و 24 مكانيزه.
- لشكر گارد رياست جمهوري با تيپ هاي 1 مكانيزه، 2 زرهي، 3 نيروي مخصوص و 4 زرهي.
- لشكر 4 پياده كوهستاني با تيپ هاي 5، 18 و 29 پياده.
- لشكر 6 زرهي با تيپ هاي 16 و 30 زرهي و 25 مكانيزه.
- لشكر 1 مكانيزه با تيپ هاي 27 مكانيزه، 34 زرهي و 51 مختلط.
- لشكر 5 مكانيزه با تيپ هاي 20 و 15 مكانيزه.
- تيپ هاي 65، 66 و 68 نيروي مخصوص.
- تيپ 10 زرهي.
قواي خودي

نيروهاي عمل كننده در منطقه تحت پوشش سه قرارگاه عملياتي و با فرماندهي مركزي قرارگاه خاتم الانبياء (ص) به شرح زير تشكيل گرديده بود:
قرارگاه نجف تحت فرماندهي قرارگاه خاتم الانبياء (ص) هدايت نيروهاي زير را به عهده داشت:
- لشكر 25 كربلا.
- لشكر 14 امام حسين (ع).
- لشكر 5 نصر.
- لشكر 7 ولي عصر (عج).
- تيپ 15 امام حسن (ع).
- تيپ 18 الغدير.
- تيپ 21 امام رضا (ع).
- گردان هاي ويژه شهيد صدر.
- گروه 22 توپخانه (2 گردان).
- گروه 40 توپخانه رسالت (1 آتشبار).
- لشكر 77 پياده ارتش.
محدوده عملياتي قرارگاه نجف: از منطقه ترابه تا آب راه نينوا .
قرارگاه كربلا تحت فرماندهي قرارگاه خاتم الانبياء(ص) هدايت نيروهاي زير را به عهده داشت:
- لشكر 17 علي ابن ابي طالب (ع).
- لشكر 31 عاشورا.
- لشكر 8 نجف اشرف.
- لشكر 27 محمد رسول الله (ص).
- تيپ مستقل 44 قمربني هاشم (ع).
- لشكر 21 پياده ارتش با 9 گردان پياده، 2 گردان مكانيزه و 3 گردان تانك.
- لشكر 28 پياده ارتش.
- گردان هاي 327، 350، 347، القارعه، 397، 372، 364 و 343 توپخانه.
محدود عملياتي قرارگاه كربلا: از جنوب خط حد قرارگاه نجف تا شمال پَد الهويدي
قرارگاه نوح تحت فرماندهي قرارگاه خاتم الانبياء (ص) هدايت نيروهاي زير را به عهده داشت:
- لشكر 41 ثارا... .
- تيپ احمد ابن موسي.
محدوده عملياتي قرارگاه نوح: از پد الهويدي تا كانال سوئيب.
هم چنين، دو قرارگاه ظفر 1 و 2 تحت نظر قرارگاه خاتم الانبياء (ص) براي قرارگاه هاي نجف و كربلا منظور شده بود:
الف – قرارگاه ظفر 1
از سپاه، تيپ ويژه شهدا
از ارتش، تيپ 1 از لشكر 23 نوهد
ب – قرارگاه ظفر 2
از سپاه، تيپ مستقل 33 المهدي (عج)
از ارتش، تيپ مستقل 55 هوابرد (4)
در مجموع، نيروهاي عمل كننده سپاه عبارت بودند از: 345/31 بسيج، 964/13وظيفه و 17010 پاسدار.
طرح عمليات
براي انجام عمليات، منطقه مورد نظر به دو محور شمالي و جنوبي تقسيم شد. محور شمالي به قرارگاه نجف، و محور جنوبي به قرارگاه كربلا واگذار شد.قرارگاه نجف از شمالالبيضه تا امتداد آب راهجمل، و قرارگاه كربلا از شمال، مقابل آب راه جمل و روستاينخيره در شرق دجله؛ و از جنوب، منطقه القرنه (خط الهاله) وارد عملمي شدند. قرارگاه نوح (ع) نيز ماموريت داشت ضمن تصرف پدافندي و گسترش در آن محور، به سوي پلزردان پيشروي كند و سپس كانال سوئيب را شكافته و آب را به سمت بصره جاري نمايد.

هم چنين به دو قرارگاه فرعي ظفر و نجف 2 ماموريت هاي جداگانه اي به صورت احتياط و نيز انجام عمليات فريب واگذار شد. به اين ترتيب كه قرارگاه ظفر مي بايد آماده مي شد تا در صورت امكان به طريق هلي برد از العزيز به طرف شمال – در غرب روخانه دجله – حركت كند. نجف 2 نيز ماموريت اجراي آتش روي جاده العماره – بصره و شمال پل العزير به عهده داشت.
شرح عمليات
عمليات در ساعت 23 روز 20/12/1363 با اسم رمز مباركياالله، ياالله، ياالله و قاتلوهم حتي لاتكون فتنه، يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا، يا فاطمه الزهرا(س) آغاز گرديد و در همان ساعات اوليه، تمامي خطوط و استحكامات دشمن به سرعت در هم كوبيده شد.در منطقه قرارگاه كربلا، لشكرهاي 8 و 31 به سرعت خود رابه خط دوم دشمن رسانده و در ساعت 2 بامداد پس از پاكسازي اين خط كه داراي تعدادي مين پراكنده نيز بود، به سمت دجله حركت نمودند. تيپ 44 نيز پس از شكستن خط اول، سريعا يك گردان 110 نفري انفجار را به همراه مواد لازم از روي جاده خاكي جوبير به سمت پل فرستاد و در ساعت 02:30 اعلام كرد كه پل بتوني جوبير را از دوطرف منهدم نموده است.

در منطقه قرارگاه نجف، به علت وجود چند كمين در فاصله زيادي از خطوط اول دشمن، موج دوم نيروها كه مي بايست از آبراه هاي اصلي حركت كنند با اين كمين ها درگير و در نتيجه متوقف شدند و تا ساعاتي بعد مشغول پاكسازي منطقه گرديدند.
يكي از يگان هاي قرارگاه نوح نيز در قسمت پَد الهويدي و سيل بند اول دشمن به سيم هاي خاردار و موانع دشمن برخورد كرد و سپس با تعويض محور و حل مشكلات در ساعت 3 بامداد خط اول را شكسته و پاكسازي پَد الهويدي را تا ساعت 03:20 به پايان رساند و سپس به سمت داخل پيشروي كرد.

در آغاز روشنايي صبح (ساعت 6) قرارگاه نجف پاكسازي خط اول خود را به جز البيضه به اتمام رساند در حالي كه واحدهايي از لشكرهاي 7، 5 و 14 روي خط دوم درگير بودند. در اين ميان، نيروهاي لشكر 25 به علت طولاني بودن مسير خود تا صبح به هدف نرسيده و به عقب بازگشتند. منطقه ترابه نيز به طور كامل پاكسازي گرديد.
پس از الحاق نيروهاي قرارگاه كربلا در خطوط اول و دوم، لشكر 17 از سمت شمال به سمت دجله اقدام به پدافند به سمت شمال نمود و واحدهايي از لشكرهاي 8 و 31 به كنار دجله رسيدند.

در منطقه قرارگاه نوح نيز لشكر 41، پَد الهويدي و سيل بند اول را پاكسازي كرد.
با شروع روشنايي صبح، پاتك هاي دشمن نيز آغاز شد. فشارهاي ممتد دشمن در طول روز اول منجر به بازپس گيري پَد الهويدي و رخنه محدود در چند محور ديگر گرديد. در شب دوم، واحدهايي از قرارگاه نجف در محور چهارراه دوم پَد خندق و جنوب آن وارد عمل شدند. ليكن با مقاومت دشمن مجبور شدند به مواضع قبلي خود بازگردند. در اين ميان، قرارگاه كربلا موفق شد منطقه پيشرفتگي رودخانه دجله و جنوب جوبير(كيسه اي) را تصرف و تامين نمايد. هم چنين، واحدهايي از اين قرارگاه موفق شدند خود را به دجله رسانده و ضمن وارد آوردن ضربات موثري بر دشمن، رو به جنوب پدافند نمايند.
با شروع روشنايي صبح روز دوم، پاتك هاي دشمن با شدت بيشتري آغاز گرديد و تا پايان اين روز موفق به تصرف سيل بند دوم و الصخره و رخنه در برخي نقاط سيل بند اول در جنوب و شمال پَد خندق گرديد.
در منطقه قرارگاه كربلا، پاتك هاي دشمن عمدتاً از منطقه الهاله به سمت همايون انجام شد كه پس از انهدام تعدادي تانك و نفربر و به گل نشستن تعدادي ديگر، دشمن بدون نتيجه عقب نشست.
در روز سوم عمليات، با بمباران هوايي دشمن تعدادي از واحدهاي قرارگاه نجف در وضع نامناسبي قرار گرفتند. چهار راه پَد خندق نيز به دست دشمن افتاد و نيروهاي خودي در 600 متري شرق اين چهار راه مستقر گرديدند.
در شب و روز چهارم عمليات، واحدهاي قرارگاه نجف در شمال چهارراه پَد خندق به دليل عدم الحاق به جنوب و نيز فشار دشمن، به مواضع اوليه خود عقب نشيني كردند. هم چنين يكي از واحدهاي قرارگاه كربلا از خط صفين 3 به سمت شمال تك نمود كه در بعضي از محورها تا جاده خندق پيشروي كرد، ليكن به دليل عدم پاكسازي منطقه و نيز عدم الحاق با نيروهاي قرارگاه نجف مجبور شد به خط صفين 3 باز گردد. سپس، پاتك هاي شديد دشمن به خط پدافندي صفين 3 آغاز شد. در اين پاتك ها، دشمن نتوانست رخنه اي در خط پدافندي مذكور ايجاد كند.
در شب پنجم، قرارگاه كربلا با نيروهاي باقي مانده خود به غرب دجله تك نمود. اگر چه اين قرارگاه توانست ضمن انهدام نيروهاي دشمن مستقر در شرق برگراه، قسمت اعظم پل ابوعران را تخريب كند، ليكن با فشارها دشمن از سمت شمال، جنوب و جنوب شرقي تا صبح روز پنجم (25/12/1363) مجبور شد منطقه غرب دجله رابه جز سيل بند غربي – در داخل كيسه اي – را تخليه كند.
با روشنايي صبح روز پنجم پاتك هاي دشمن با شدت تمام آغاز گرديد و تا بعد از ظهر اين روز دشمن موفق به ايجاد رخنه در كناره شرقي دجله و برهم زدن آرايش پدافندي خودي گرديد. آتش توپخانه دشمن نيز از اين روز شدت گرفته و خطوط اول و دوم و سيل بند عقب آب راه ها را مورد هدف قرار داد.

با روشنايي صبح روز ششم، پاتك هاي دشمن ادامه يافت كه در ساعت 10 صبح خطصفين 3 به طور كامل به پشت جاده النهير، جمل 3 منتقل شد. با فشار دشمن و پراكندگي واحد هاي خودي وضعيت خط بسيار نامساعد بود. بر همين اساس و به دليل عدم تضمين براي حفظ خط پَدافندي شمال منطقه با توجه به اين كه در صورت شكستن خط فوق، تمامي نيروهاي منطقه درخطر انهدام قرار مي گرفتند، تصميم گرفته شد عقب نشيني شود. اين عقب نشيني از ساعت 5 بعد از ظهر 26/12/1363 آغاز شد و تا ساعت 10 شب به پايان رسيد و پل پَد چهارم در چند نقطه منهدم و قطع گرديد. منطقه ترابه و پَد خندق تا 700 متري شرق چهار راه پَد در دست نيروهاي خودي باقي ماند.
در شب 2/1/1364 دشمن به روستاي ترابه پاتك كرد كه با دادن 16 اسير و تعدادي تلفات مجبور شد عقب نشيني كند.
نتايج عمليات
طي عمليات بدرعلاوه بر تلفات سنگين كه به دشمن وارد شد، بيش از 500 كيلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهايترابه، لحوك، نهروان، فجره و نيز جاده خندق به طول 13 كيلومتر، كه فاصله آن با جاده العماره – بصره 6 كيلومتر است، به تصرف نيروهاي خودي درآمد،لازم به ذكر است كه پس از اين عمليات، عراق با استفاده از پشتيباني هوايي و موشكي خود به حملات گسترده به شهرها و مناطق مسكوني و نيز كشتي هاي حامل نفت ايران مبادرت ورزيد.
تلفات و خسارات وارده به دشمن طي عمليات بدر به شرح ذيل مي باشد:
- كشته و زخمي شدن بيش از ده هزار نفر.
- به اسارت در آمدن 3200 نفر.
- انهدام 250 تانك و نفربر
- انهدام 40 قبضه انواع توپ.
- انهدام 200 خودرو.
- انهدام 60 قبضه انواع خمپاره انداز.
- انهدام 15 دستگاه مهندسي.
- انهدام 4 هواپيمايPC – V .
- انهدام 2 هواپيماي ميگ و سوخو.
- انهدام 4 هلي كوپتر.
- به غنيمت گرفته شدن 50 قبضه انواع خمپاره انداز.
- به غنيمت گرفته شدن 2 دستگاه رازيت.
منابع:مركز مطالعات وتحقيقات جنگ سپاه.سايت اينترنتي
روز ها ورويدادها-جلددوم
ادامه مطلب
خاطره محسن رضايي از كربلاي 5
فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس گفت: عمليات كربلاي پنج از دل عمليات كربلاي چهار به دست آمد. واقعيت اين بود كه ما در عمليات كربلاي چهار شكست خورديم. هدف اصلي هم از انجام عمليات كربلاي پنج تغيير و تبديل شكست كربلاي چهار به پيروزي در كربلاي پنج بود.

عمليات كربلاي پنج در ميان رزمندگان سالهاي دفاع مقدس به شبهاي قدر شهرت دارد. سه راهي شهادت، سنگرهاينوني شكل و زمينهايي كه بر اثر اصابت گلوله خمپاره رنگش سياه شده بود.
***
محسن رضايي: عمليات كربلاي پنج از دل عمليات كربلاي چهار به دست آمد. واقعيت اين بود كه ما در عمليات كربلاي چهار شكست خورديم. هدف اصلي هم از انجام عمليات كربلاي پنج تغيير و تبديل شكست كربلاي چهار به پيروزي در كربلاي پنج بود.
خب فرماندهان و بخش وسيعي از رزمندگان به خاطر شكستي كه در عمليات كربلاي چهار خورده بوديم خيلي ناراحت بودند. چون حدود هفت الي هشت ماه مداوم زحمت كشيده بودند و نتوانسته بوديم نتيجه مناسبي بگيريم. تعدادي از نيروها هم زخمي و شهيد شده بودند.
ما اگر ميخواستيم كه موفق بشويم بايد حداكثر ظرف يك هفته از دل اين شكست يك پيروزي درست ميكرديم. لذا يكسري جلسات هماهنگي برگزار شد.در اين جلسات هم خيلي تصميم گيري سخت بود. آقاي هاشمي رفسنجاني هم چون هماهنگ كننده سپاه و ارتش بودند در اين جلسات شركت داشتند.
خب آن زماني كه ما تنهايي حضور داشتيم مشكلاتي نداشتيم، چون خودمان به راحتي تصميم ميگرفتيم و اجرا ميكرديم. اما با حضور آقاي هاشمي، وقتي جلسه با فرماندهان تمام شد. آقاي هاشمي گفت: براي انجام اين عمليات راي گيري ميكنيم.
من رو كردم به آقاي هاشمي و گفتم: آقا اينجا كه مجلس شوراي اسلامي نيست كه ميخواهيد راي گيري كنيد. فرماندهان حرفهاي خودشان را زدهاند و حالا ما بايد تصميم بگيريم.
به فرماندهان ردههاي پايين تر گفتم: شما تشريف ببريد بيرون تا ما تصميممان را بگيريم. چون آنها همه حرفهايشان را زده بودند.
البته با وجود تمامي ابهاماتي كه براي دوستان وجود داشت تصميم گرفتيم تا اين عمليات را انجام دهيم. اكثر فرماندهان ابهام داشتند كه آيا ما در عمليات كربلاي پنج پيروز ميشويم يا نه؟ چون يك هفته قبلش ما در عمليات كربلاي چهار شكست خورده بوديم.
**
عمليات كربلاي پنج
سنگيني شرايط دشوار پس از عمليات كربلاي 4 ضرورت انجام عمليات ديگري را ايجاب مي كرد. عملياتي كه پيروزي آن تضمين شده باشد و ضمنا از جنبه نظامي و سياسي بسيار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح كربلاي 4 را جبران نمايد.
ناحيهي مرزيِ استراتژيك شلمچه در منطقهي شمال غربيخرمشهر واقع شده كه از جنوب با اروند رود، از شمال با منطقهيعمومي اهواز و از غرب با مرزهاي بين المللي ايران و عراق، محصورگرديده است. وجود اروند رود در جنوب آن، درياچهي ماهي و جزايربوبيان، ويژگي نظامي خاصي را در اين منطقه به وجود آورده است وبه خاطر نزديكي جغرافيايي آن با شهر صنعتي بصره، از نظركارشناسان نظامي، داراي اهميت فوق العادهاي بوده است.
ما اگر ميخواستيم كه موفق بشويم بايد حداكثر ظرف يك هفته از دل اين شكست يك پيروزي درست ميكرديم. لذا يكسري جلسات هماهنگي برگزار شد.در اين جلسات هم خيلي تصميم گيري سخت بود. آقاي هاشمي رفسنجاني هم چون هماهنگ كننده سپاه و ارتش بودند در اين جلسات شركت داشتند.
ارزشمند ترين منطقه موجود شلمچه بود كه دشمن در آن مستحكم ترين مواضع و موانع را داشت، به طوري كه عبور از آن ها غير ممكن مي نمود و با توجه به اصول نظامي شناخته شده و محاسبات كمي، ضريب موفقيت بسيار ناچيز بود و بالطبع تضمين پيروزي از سوي فرماندهان عمليات را غير ممكن مي ساخت؛ ليكن ضرورت غير قابل انكار ادامه جنگ در آن موقعيت و لزوم تسريع در تصميم گيري پس از عمليات كربلاي 4 سبب گرديد كه صرفا براي انجام تكليف و با اميد به نصرت الهي، تمامي نيروهاي خودي اعم از رزمنده و فرمانده براي عمليات بزرگ كربلاي 5 آماده شوند.
رزمندگان سپاه اسلام براي آزاد سازي مناطق تحت اشغالو دفع تجاوز دشمن و به منظور دستيابي به اهداف والاي خود، اقدامبه انجام عمليات كربلاي پنج در اين منطقه نمودند. اين عمليات در تاريخ نوزدهم دي ماه 1365 با رمز مبارك يازهرا(ع) در منطقهي شلمچه و شرق بصره آغاز ميشود.
دشمن با توجه به اهميت منطقه، زمين شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحكامات كرده بود و با رها كردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملياتي را غير ممكن ساخته و فضاي امني را براي خود به وجود آورده بود تا بتواند حركت هر نيروي مهاجم را قبل از دستيابي به خط اول خود سركوب كند.
رزمندگانشجاع سپاه اسلام در مرحلهي اول عمليات، با هجومي مرگبار وغافلگيرانه به قلب دشمن، در تاريخ فرداي آن روز، شلمچه را آزادمينمايند و با گسترش عمليات خود، هر لحظه فاصلهي خود را بابصره كم ميكنند؛ به طوري كه صداي شليك مسلسلها مردم شهر راسراسيمه به خيابانها ميريزد.
در دومين مرحلهي اين عمليات،رزمندگان اسلام با عبور از موانع ايذايي و بسيار محكم، هجوم سنگينخود را عليه مواضع دشمن شروع ميكنند كه پاسگاههاي شلمچه،بوبيان و كوت سواري در اين هجوم، آزاد ميشود. رزمندگان اسلام باهجوم ديگري چندين كيلومتر از جادهي آسفالته شلمچه ـ بصره را آزادميكنند و به عمق مواضع دشمن نفوذ كرده، خود را به دژ فولادينبصره ميرسانند.

اين دژ توسط كارشناسان خارجي احداث شده بودكه داراي خاكريزهاي مثلثي، هلالي، سنگرهاي مستحكم بتوني وموانع ايذايي سنگين بود و ساخت آن پنج سال طول كشيده بود.
اولين خط دفاعي دشمن دژي بود كه در يك سمت آن سنگرهاي بتوني براي استراحت نيرو و در سمت مقابل، سنگرهاي ديده باني و تيربار با مهمات آماده و سنگرهاي تانك احداث شده بود. اين دژ، دشمن را از موقعيت ممتازي براي اشراف و تسلط كامل بر منطقه برخوردار مي كرد. در پشت خط اول چند موضع هلالي شكل احداث، كه قطر هر يك به 300 الي 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر مي رسيد.
در پشت مواقع هلالي، براي تردد و استقرار تانك، جاده ساخته شده بود و به اين وسيله تانك مي توانست با استقرار روي مواضع مشخص شده، كل منطقه درگيري را زير پوشش گلوله مستقيم و تيربار قرار دهد.
دومين خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث، و سيل بندي بود به عرض 205 و ارتفاع 4 متر كه داراي موضع پياده، كانال مواصلاتي و مواضع تانك بود. اين سيل بند از جنوب جاده شروع مي شد و به سمت اروند ادامه داشت.
سومين خط دشمن، خاكريزي بود به موازات خط دوم و داراي مواضع پياده و تانك كه در جلوي آن كانال َمتروكه اي به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود. چهارمين رده دشمن در پشت نهر دوعيجي قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندين موضع هلالي پي در پي، كه بر توانايي دشمن براي مقابله و دفاع مي افزود.
پنجمين رده دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت. ضمن آن كه در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاه دشمن، خصوصا قرارگاه تاكتيكي سپاه سوم (مقر فرماندهي لشكر11)، داراي مواضع مستحكمي بود و پدافند مستق