ورود ايران به خاك عراق
ايران سرانجام در بهار ۱۳۶۴ در عمليات والفجر ۸ موفق شد به بخشي از اهداف عمليات رمضان برسد و ارتباط عراق را با خليج فارس از طريق شبه جزيره فاو قطع كند. نيروهاي ايران ابتدا با عملياتي ايذايي رو به سمت شمال بصره يورش بردند در حاليكه هدف اصلي آنها پياده كردن نيرو در جنوب بصر در شبهجزيره فاو بود. نيروهاي ايران موفق به تسخير كامل شبه جزيره فاو شدند ولي از تصرف بندر مهم نفتي-نظامي امالقصر باز ماندند. اين پيروزي در شرايطي به دست آمد كه عراق بار ديگر از سلاحهاي شيميايي براي ضدحمله استفاده كرد.[۷۰] عراق مجبور به احداث يك خط لوله نفت ميان عراق و عربستان احداث شد تا نيازي به عبور نفتكشها عراقي از خليج فارس و در تيررس نيروهاي ايران نباشد.[۶۹] اين عمليات بسياري از نيروي ايران را مصروف كرد و فرماندهي جنگ ايران استراتژي خود را به تنها يك پيروزي تغيير داد و هدف عمده خود را بر روي تصرف بصره متمركز كرد.
در زمستان ۱۳۶۵ نيروهاي ايران عمليات بزرگ كربلاي ۵ را با هدف تصرف بصره به انجام دادند. آنها تا دروازههاي بصره پيشروي كنند ولي سرانجام
ورود ايران به خاك عراق
ايران سرانجام در بهار ۱۳۶۴ در عمليات والفجر ۸ موفق شد به بخشي از اهداف عمليات رمضان برسد و ارتباط عراق را با خليج فارس از طريق شبه جزيره فاو قطع كند. نيروهاي ايران ابتدا با عملياتي ايذايي رو به سمت شمال بصره يورش بردند در حاليكه هدف اصلي آنها پياده كردن نيرو در جنوب بصر در شبهجزيره فاو بود. نيروهاي ايران موفق به تسخير كامل شبه جزيره فاو شدند ولي از تصرف بندر مهم نفتي-نظامي امالقصر باز ماندند. اين پيروزي در شرايطي به دست آمد كه عراق بار ديگر از سلاحهاي شيميايي براي ضدحمله استفاده كرد.[۷۰] عراق مجبور به احداث يك خط لوله نفت ميان عراق و عربستان احداث شد تا نيازي به عبور نفتكشها عراقي از خليج فارس و در تيررس نيروهاي ايران نباشد.[۶۹] اين عمليات بسياري از نيروي ايران را مصروف كرد و فرماندهي جنگ ايران استراتژي خود را به تنها يك پيروزي تغيير داد و هدف عمده خود را بر روي تصرف بصره متمركز كرد.
در زمستان ۱۳۶۵ نيروهاي ايران عمليات بزرگ كربلاي ۵ را با هدف تصرف بصره به انجام دادند. آنها تا دروازههاي بصره پيشروي كنند ولي سرانجام در ۱۲ كيلومتري بصره متوقف شدند. عراقيها توانستند با وجود حجم آتش سنگين ايران از سقوط بصره جلوگيري نمايند. تلفات گسترده ايران در اين عمليات (۶۵٬۰۰۰ نفر كشته) باعث شد ايران تا انتهاي جنگ نتواند بطور مؤثر تجديد قوا نمايد. فرماندهي ارشد نظامي ايران اميد خود را به پيروزي از دست داد و با اتفاقات بعدي شرايط براي قبول آتشبس محيا شد. با افزايش احتمال سقوط بصره و پديدآمدن اين باور كه موازنه نظامي به نفع ايران در حال تغيير است، خاوير پرز دكوئيار اعلام كرد كه اعضاي شوراي امنيت براي پايان دادن به جنگ مصمم هستند. مذاكرات براي تهيه پيش نويس قطعنامه ۵۹۸ به سرعت آغاز شد.[۷۱] پس از آن كه در بهار ۱۳۶۶ ايران موفقيتهاي ديگري در جبهه شمال و در منطقه سليمانيه به دست آورد[۷۲] سرانجام قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تير ۱۳۶۶ به تصويب رسيد.[۷۱]
مداخله ايالات متحده و قبول قطعنامه از سوي ايران
صدور قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت سازمان ملل متحد در ايران بحثهاي چالش برانگيزي را برانگيخت.[۷۳] اين قطعنامه درباره آغازگر جنگ و چرايي وقوع آن ساكت بود. طرف ايراني معتقد بود قطعنامه بيش از حد يكجانبه و به سود عراق و همراه با اعمال نظر ايالات متحده است. اين قطعنامه در مورد مسئله تعيين متجاوز و مقصر گفته بود:[۷۴]
دبير كل سازمان ملل، در راستاي شناسايي متجاوز اختيارات لازم را به يك هيئت بيطرف خواهد داد تا پس از تحقيق درباره مسئول واقعي جنگ، گزارش خود را در اسرع وقت به شوراي امنيت ارائه كنند.
واكنش ايران به اين قطعنامه اين بود كه آن را نه قبول و نه رد كرد. ايران همانند قبل خواستار آن بود كه عراق به روشني به عنوان متجاوز شناخته شود. خواستهاي كه در هيچكدام از قطعنامههاي سازمان ملل منظور نشد.
رونالد ريگان در ۳۱ شهريور ۱۳۶۶ در سخنراني خود در مجمع عمومي سازمان ملل متحد، ايران را رسماً تهديد كرد كه اگر به قطعنامه ۵۹۸ پاسخ منفي بدهد، چارهاي جز يك «اقدام عملي» باقي نميماند.[۷۴] اندكي بعد ايالات متحده به عنوان متحد عراق وارد جنگ با ايران شد. در ۳۰ فروردين ۱۳۶۷ ايالات متحده به نفتكشها و سكوهاي نفتي غيرنظامي ايران در خليج فارس حمله كرد.[۷۵][۷۶] تنها دو روز پيش از آن و در روزهاي ۲۸ و ۲۹ فروردين، عراق براي بازپس گيري شبه جزيره فاو شروع به بمباران شيميائي و بهكارگيري آتش بسيار سنگين توپخانه عليه مواضع ايران نموده بود.[۷۰] در جريان اين حمله بالگردهاي آمريكايي به نفع نيروهاي عراقي مستقيماً وارد جنگ با ايران در فاو شدند[نيازمند منبع]. روشن بود كه ايران توان جنگيدن مستقيم و همزمان با دو ارتش ايالات متحده و عراق را نداشت.[۷۵] بنابراين شبه جزيره فاو دوباره به دست عراق افتاد.[۷۰]
فرماندهان سپاه ايران در آن زمان براي اينكه توانايي بهتري براي ادامه جنگ پيدا كنند در پي آمادگي براي حضور در انتخابات مجلس و ورود به سياست بودند تا در مجلس زمينه كمك بيشتر براي ادامه جنگ فراهم شود. فرماندهان نظامي سپاه كه كنترل مناطق اشغال شده در عراق را از جمله در فاو و مناطق اطراف بصره در دست داشتند با اين تصور كه عراق قدرتي براي بازپسگيري اين مناطق ندارد منطقه عمليات را ترك كرده و در كرمانشاه جلسهاي براي شركت در انتخابات مجلس برگزار نموده بودند.[۷۷] در طرف مقابل عراق بعد از شكست فاو و بعد از عمليات كربلاي ۵ شروع به طراحي عمليات بزرگي براي بازپسگيري خاك خود نموده بود. آنها با افزايش بودجه نظامي، خريد تجهيزات مدرن، افزايش سربازگيري و همچنين تشكيل تيپهاي جديد گارد رياست جمهوري تجديد قوا نموده بودند. عراقيها از همان روز شكست در عمليات كربلاي ۵ عمليات بزرگي را براي بازپسگيري خاك عراق طراحي كرده بودند. در انتهاي بهار ۱۳۶۷ عراق عمليات عمليات توكلنا عليالله را شروع نمود و با پيروزي دور از انتظار در مراحل ابتدايي عمليات توانستند مناطق فاو و اطراف بصره را باز پس بگيرند. با شكست سنگين ايرانيها در طي اين عمليات، فرماندهان عراقي تصميم به ادامه عمليات گرفتند و علاوه بر بيرون راندن نيروهاي ايران از خاك عراق توانستند مجدداً وارد خاك ايران شده و شهر دهلران را براي بار دوم اشغال نمود. هر چند نيروهاي عراق با اعلام اينكه ديگر قصدي براي اشغال خاك ايران ندارند به داخل خاك خود بازگشتند.[۷۸]
همزمان با تشديد حملات عراقيها نيروي دريايي ايالات متحده عمليات آخوندك را عليه نيروهاي فعال ايراني در خليج فارس كه به مين گذاري مسيرهاي مبادلاتي تجاري و هدف قراردادن كشتيراني تجاري مبادرت كردهبودند را آغاز نمود. در بخشي از اين درگيريها نيروي ايالات متحده در پاسخ به حمله موشكي ايران به يك سكوي نفت كويتي٬ دو سكوي نفتي ايران در خليج فارس را منهدم نمود. در اوج درگيريها دو ناوچه نيروي دريايي ايران٬ سهند و سبلان٬ كه براي دفاع از سكوهاي مزبور وارد عمل شده بودند مورد هدف قرار گرفتند. در بخش ديگري از عمليات ايالات متحده در روزهاي بعد به هنگام درگيري آنها با قايق هاي توپدار سپاه پاسداران ايران در تنگه هرمز و در نزديكي جزيره قشم فاجعه ۱۲ تير ۱۳۶۷ رخ داد كه در آن ناو آمريكايي يواساس وينسنس هنگامي كه وارد آبهاي سرزميني ايران شدهبود يك هواپيماي غيرنظامي مسافري ايرباس ايران را به زعم خود هواپيمايي نظامي تشخيص داده و ساقط نمود. تمامي ۲۹۰ مسافر و خدمه هواپيماي ايرباس ايراني در اين عمليات كشتهشدند.[۷۹] اين عملياتها به همراه سكوت جامعه بينالمللي در قبال استفاده عراق از سلاحهاي شيميايي، و همچنين كمبود نفرات و تجهيزات رهبران ايران را به اين نتيجه رسانيد كه دول حامي عراق از هر اقدامي براي جلوگيري از پيروزي ايران استفاده خواهند نمود و توان مؤثر ماشين جنگي ايران گرفته خواهد شد.[۸۰]
از بعد داخلي نيز دولت ايران تحت فشار زيادي بود.[۷۳] در داخل كشور زمزمههاي مخالفت با جنگ آغاز شده بود و فشارهاي اقتصادي بر دولت افزايش يافته بود.[۸۱] درآمد نفتي كشور از ۱۵ ميليارد دلار به كمتر از ۶ ميليارد دلار كاهش يافته بود و وضعيت اقتصادي كشور در بدترين حالت خود بود.[۸۲] سرانجام فرمانده وقت سپاه (محسن رضايي) طي نامهاي به روحالله خميني، فهرستي از نيازهاي مضاعف نيروهاي نظامي ايران براي ادامه جنگ در ۵ سال آينده را ارائه داد.[۷۳]
... تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم. ممكن است در صورت داشتن وسائلي كه در طول پنج سال به دست ميآوريم قدرت عمليات انهدامي يا مقابله به مثل را داشته باشيم و بعد از پايان سال ۱۳۷۱ اگر ما داراي ۳۵۰ تيپ پياده و ۲۵۰۰ تانك و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰ هواپيماي جنگي و ۳۰۰ هليكوپتر باشيم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهي از سلاحهاي ليزري و اتمي كه از ضرورتهاي جنگ در آن موقع است را داشته باشيم، ميتوان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي انجام دهيم...
با اين وجود فرمانده سپاه پاسداران در ادامه همين نامه بر لزوم ادامه جنگ تأكيد كرد. روحالله خميني، رهبر وقت ايران با شعار خواندن حرف فرمانده وقت سپاه مبني بر آمادگي براي ادامه جنگ آن را رد ميكند٬[۸۳] دولت ايران نيز به نخست وزيري ميرحسين موسوي ضمن رد خواستههاي سپاه اعلام كرد كه دولت ظرفيت اختصاص منابع مالي لازم براي تهيه چنين فهرستي ندارد.[۸۴]
به اين ترتيب ايران در روز ۲۷ تير ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت را در شرايطي كه برتري نسبي نظامي زمان تصويب قطعنامه در يك سال پيش را از دست داده بود، پذيرفت. روحالله خميني تصميم به پذيرش اين قطعنامه را با نوشيدن جام زهر مقايسه كرد و گفت:[۸۵]
... خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان كه در اين قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهايي كه اين گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روي مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نيازمند به مشعل شهادت، تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيدهام...
قبول اين مسئله براي من از زهر كشنده تر است، ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم.
آتشبس
يك هفته پس از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ايران، حدود ۵۰۰۰ نيروي سازمان مجاهدين خلق با مقاديري تجهيزات جنگي از محور غرب و از طريق شهرهاي مهران و اسلامآباد غرب در عملياتي با عنوان فروغ جاويدان به ايران حمله كردند. هدف اين عمليات تسخير تهران در ۳۳ ساعت بود و مسعود رجوي فرماندهي عمليات را برعهده داشت. عمليات پاتك ايران عمليات مرصاد نام داشت و طي آن مجاهدين در كمين قرار گرفتند و شكست خوردند. به گفته هاشمي رفسنجاني: «اينها توي كيسه آمدند و ما در كيسه را بستيم.»[۸۶]
با تداوم عمليات تهاجمي از طرف عراق جامعه جهاني دولت عراق را براي پذيرش آتشبس تحت فشار شديد قرار داد.[۸۷] سرانجام ده روز پس از شكست عمليات فروغ جاويدان، با حضور نيروهاي بينالمللي آتشبس در سراسر مرزهاي ايران و عراق برقرار شد. نيروهاي حافظ صلح تا سه سال پس از آتشبس در منطقه حضور داشتند.[۸۸] بيشتر مفسران بر اين باور هستند كه اين جنگ هيچ برندهاي نداشته است؛ چرا كه در پايان جنگ، صدام از دستيابي به نخستين هدف خود، فسخ قرارداد ۱۹۷۵ بازماند. آيت الله خميني نيز كه براي سالها پذيرش صلح را منوط به انفصال صدام و حزب بعث عراق از قدرت كرده بود بدون دستيابي به هدف خود سرانجام قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت.[۶۶] هر چند برخي مفسران با توجه به پيروزيهاي عراق در انتهاي جنگ عراق را پيروز اين جنگ ميدانند. در پايان جنگ ارتش عراق تا نيمههاي شهريور ۱۳۶۷ به پاك سازي نيروهاي مقاومت كرد با استفاده از ۶۰٬۰۰۰ نيروي پياده، بالگرد و سلاحهاي شيميايي در شمال عراق ادامه داد. بسياري از كردهاي عراقي ساكن اين مناطق به ايران مهاجرت كردند. در اين عمليات در مجموع ۵۰٬۰۰۰ كرد نظامي و غير نظامي كشته شدند.[۸۹]
پس از آتشبس
ايران و عراق در سال ۱۳۶۹ و پيش از حمله عراق به كويت، توافق صلح رسمي امضا كردند و روابط ديپلماتيك خود را از سر گرفتند. از همان زمان كار تبادل اسراي جنگي دو طرف آغاز شد.[۹۰] در پايان جنگ ۸ ساله حدود ۴۰۰۰۰ ايراني در عراق اسير بودند. در مقابل ايران نيز حدود ۷۰۰۰۰ اسير عراقي دراختيار داشت.[۹۱] كار مبادله اسراي دو طرف تا اسفند ۱۳۸۱ به طول انجاميد.[۹۲]
غرامت جنگي
در سال ۱۹۹۱ خاوير پرز دكوئيار (دبيركل وقت سازمان ملل متحد) رسماً بر اساس نظر گروه ناظر نظامي سازمان ملل متحد، عراق را آغازگر جنگ معرفي كرده و از خواسته ايران براي دريافت غرامت جنگي پشتيباني كرد.[۹۳] خسارات وارده به ايران در طول جنگ ۸ ساله ۹۷ ميليارد دلار برآورد شد. اين ميزان غرامت بسيار كمتر از غرامت در نظر گرفته شده براي خسارات وارد به كشور كويت توسط عراق در جنگ اول خليج فارس مي باشد. غرامتي كه براي جنگ اول خليج فارس تعيين شد ۲۴۰ ميليارد دلار برآورد شده بود.[۹۴]
هيچ كدام از دولتهاي كشور ايران در دوران پس از جنگ پيگير دريافت غرامتهاي ايران از عراق نشدهاند. در شهريور ۱۳۸۹، كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي ايران با تهيه طرحي دولت آن كشور را ملزم به پيگيري اخذ غرامتهاي جنگ كردهاست. با اين وجود نه دولت محمود احمدينژاد و دولت حسن روحاني براي پيشبرد اين مقصود هيچ عملي انجام ندادهاند. گفته ميشود اختلافات بين دولت و مجلس باعث عدم واكنش دولت به اين طرح است.[۹۳]
ميانجيگريهاي بينالمللي
از نخستين روز آغاز جنگ، كورت والدهايم دبيركل سازمان ملل متحد از طرفين خواست كه تلاش خود را براي حل اختلافات به كار بگيرند. نخستين بيانيه شوراي امنيت در زمينه اين جنگ، فقط از دو طرف خواسته بود كه از هرگونه اقدام نظامي خودداري كنند. در اين بيانه حتي از عراق خواسته نشده بود كه به پشت مرزهاي دو كشور باز گردد. شش روز بعد و در ۶ مهرماه ۱۳۵۹ قطعنامه ۴۷۹ شوراي امنيت در خصوص جنگ ايران و عراق صادر شد و باز هم بدون اشاره به تجاوز عراق به خاك ايران و فقط با ذكر عبارت «وضعيت ميان ايران و عراق» از دو كشور خواسته شد كه از توسل به زور خودداري كنند. عراق بلافاصله اين قطعنامه را پذيرفت ولي ايران اعلام كرد تا پيش از خروج نيروهاي عراق از خاك ايران، اين قطعنامه را نميپذيرد.[۶۰]
پس از آن نيز تا پيش از صدور قطعنامه ۵۹۸، شوراي امنيت بيانيهها و قطعنامههاي متعددي درباره جنگ ايران و عراق صادر كرد. نخستين قطعنامهاي كه در آن از دو كشور خواسته شده بود به پشت مرزهاي خود بازگردند، قطعنامه ۵۱۴ بود كه در ۲۱ تيرماه ۱۳۶۱ و اندكي پس از بازپس گيري خرمشهر از عراق صادر شد. در قطعنامه ۵۴۰ به جاي واژه خليج فارس از واژه «خليج» استفاده شد كه موجب اعتراض ايران شد. در زمستان ۱۳۶۴ و ۱۵ روز پس از حمله ايران و تصرف شبه جزيره فاو شوراي امنيت قطعنامه ۵۸۲ را صادر كرد. در قطعنامه ۵۸۸ كه در مهر ۱۳۶۵ صادر شد و بر اجراي قطعنامه ۵۸۲ تأكيد داشت، همچنان از عبارت «وضعيت ميان ايران و عراق» استفاده شده بود. فصل مشترك همه قطعنامههاي شوراي امنيت تا پيش از قطعنامه ۵۹۸ اين بود كه در هيچيك از آنها به سه عنصر «آغازگر جنگ»، «كشور متجاوز» و « «چگونگي تنبيه متجاوز» اشارهاي نشده بود. عراق همه قطعنامههاي سازمان ملل را پذيرفت و يا آمادگي خود را براي پذيرش آن اعلام كرد؛ ولي ايران تنها قطعنامه ۵۹۸ را پس از يك سال از صدور پذيرفت.[۶۰]
ساير فعاليتها براي برقراري صلح
علاوه بر شوراي امنيت و سازمان ملل متحد، مجامع، كشورها و افراد ديگري نيز در مقاطعي از جنگ هشت ساله، تلاش كردند تا نقش ميانجي صلح را داشته باشند؛ ولي هيچيك از اين تلاشها به نتيجه نرسيد. يكي از مهمترين اين تلاشها تشكيل كميته حسن نيّت مركب از نمايندگان دولتهاي كوبا، يوگسلاوي، الجزاير، زامبيا، هند، پاكستان و سازمان ساف توسط جنبش عدم تعهد بود. سازمان كنفرانس اسلامي، شوراي همكاري خليج فارس، اتحاديه عرب و اتحاديه اقتصادي اروپا نيز از ديگر مجامعي بودند كه در مقاطعي تلاشهايي براي برقراري آتشبس و عقبنشيني نيروهاي دو كشور به پشت مرزها انجام داد.[۳۳]
موضع ساير كشورها
از بعد تاريخي، جنگ ايران و عراق در اواخر جنگ سرد و در دور دوم آن رخ داد.[۹۶] بيشتر سالهاي جنگ در دوره رياست جمهوري رونالد ريگان سپري شد. در آن زمان دو ديدگاه اصلي در ميان نظريهپردازان سياسي آمريكا درباره ايران وجود داشت. ديدگاه نخست آن بود كه ايران پس از سقوط شاه «ازدست رفته» است و بايد به هر روش ممكن آن را بازگرداند. ديدگاه دوم اين بود كه در ميان حاكمان ايران، علايق غربگرايانه بيش از علايق چپگرايانه مشاهده ميشود. در طول هشت سال بعد، تغييرات موضع ايالات متحده در قبال ايران و جنگ به تناوب به قدرت گرفتن يكي از اين دو ديدگاه بستگي داشت.[۹۷]
شوروي نيز با آغاز جنگ براي مدتي حمايت تسليحاتي از عراق را متوقف كرد؛ ولي به زودي به اين فكر افتاد كه با از سرگيري كمك تسليحاتي به عراق، ميتواند دوباره اين كشور را به سوي خود جذب كند. از سوي ديگر شوروي به پول نقد نياز داشت و عراق هم از فروش نفت درآمد مناسبي داشت. بنابراين انگيزههاي اقتصادي مهمي در روابط شوروي با عراق در طول جنگ وجود داشت.[۹۸] از سوي ديگر اگرچه در اوايل جنگ روابط ايران و شوروي توأم با احترام بود ولي مسائلي مانند اشغال افغانستان توسط شوروي و دستگيري اعضاي حزب توده توسط ايران گاهي باعث سردي روابط دو كشور بود. روشن است كه ايران از روابط خوب ميان شوروي و عراق نيز راضي نبود[۹۹] و شوروي نيز نگران قدرت گرفتن شيعيان عراق بود كه توسط ايران حمايت ميشدند. با اينحال شوروي تلاش ميكرد با بازگذاشتن درهاي تجارت و ترانزيت كالا از طريق ايران، اين كشور را راضي نگه دارد.[۱۰۰]
در سالهاي اول شوروي با اعلام موضع بيطرفي از فروش مستقيم سلاح و جنگافزار به عراق خودداري ميكرد، ولي اجازه ميداد تا اردن اسلحه مورد نياز عراق را خريداري و به دست عراق برساند. اردن اين نقش خريدار ظاهري را در خريدهاي مهم تسليحاتي از چين، اسپانيا، بريتانيا و ايالات متحده نيز ايفا ميكرد؛ ولي نقش اردن در جنگ ايران و عراق به همينجا خاتمه نمييافت. تمامي بنادر و فرودگاهها و سرزمين اردن بر روي كالاهاي صادراتي و وارداتي به عراق باز بود. بندر عقبه در درياي سرخ در اختيار عراق بود تا كالاهاي خود را صادر كند. ملك حسين نيز همزمان به پايتختهاي مختلف جهان سفر ميكرد تا موضع عراق را درباره جنگ تشريح كند.[۱۰۱]
رويدادهاي سال ۱۳۵۸ و سياست صدور انقلاب و اقدامات آشكار و پنهان در منطقه زمينهاي شد تا دو كشور عراق و عربستان سعودي به يكديگر نزديكتر شوند و يك سال قبل از شروع جنگ پيمان امنيت متقابل بين دو كشور امضاء گرديد.[۱۶] در واقع عربستان سعودي در كنار ايالات متحده تمامي تلاش خود را به كار بست تا جلوي برتري و پيروزي ايران در جنگ را بگيرد.[۱۰۲] پادشاه عربستان تنها سه روز پس از آغاز جنگ در تماسي تلفني حمايت كامل كشورش از عراق را به صدام ابلاغ كرد. در طول سالهاي جنگ نيز عربستان در تأمين جنگافزار مورد نياز براي عراق همكاري مينمود.[۱۰۳]
در ميان كشورهاي عربي، نقش مصر نيز در حمايت از عراق قابل ملاحظه بود.[نيازمند منبع] مصر نهتنها در طول جنگ به عراق اسلحه ميفروخت، بلكه كمبود نيروي انساني خلبان عراق را نيز با اعزام خلبانان مصري به جبهه جنگ عراق با ايران جبران ميكرد. علاوه بر آن، اين مصر در معامله خريد تسليحات نظامي جديد براي عراق، از جمله هواپيماهاي پيشرفته سوپر اتاندارد از فرانسه نقش داشت.[نيازمند منبع] در طول جنگ، كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس مانند كويت و عربستان سعودي و در وهله بعد امارات متحده عربي و عمان، آشكارا در سمت عراق بودند. بيشتر اين حمايتها در قالب كمكهاي مستقيم و غيرمستقيم مالي صورت ميگرفت. با تصميم كويت و عربستان، درآمد حاصل از فروش نفت در منطقه بيطرف خفجه (بين سه كشور كويت و عربستان و عراق) به عراق اختصاص يافته بود. اگرچه موضع رسمي اين كشورها بيطرفي در جنگ ميان ايران و عراق بود، ولي برخي از آنها سرزمين خود را در اختيار عراق ميگذاشتند تا از آن براي حمله به ايران استفاده كند.[۱۰۴] از ديد اعراب، رهبران ايران به وضوح اعلام كرده بودند كه قصد صادر كردن انقلاب خود را به كشورهاي داراي اسلام آمريكايي دارند و آنها نيز اين را خطري براي خود ميدانستند.[۱۰۵][۱۰۶]
هماهنگ با كشورهاي عربي، ابرقدرتها نيز نهتنها هيچگاه حمله عراق به ايران را محكوم نكردند[۱۰۷] بلكه حتي تا سالها حاضر به محكوم كردن جنايات جنگي عراق نيز نشدند. براي نمونه با آنكه دولت ريگان دستكم از سال ۱۹۸۳ در مورد استفاده عراق از جنگافزارهاي شيميايي اطمينان داشت، ولي چشم خود را بر روي استفادههاي مكرر بعدي عراق از گازهاي شيميايي بسته بود. چرا كه به عقيده ريگان استفاده عراق از جنگافزارهاي شيميايي عليه هزاران رزمنده ايراني، خطري به مراتب كمتر از سياست صدور انقلاب از سوي ايران داشت.[۱۰۸]
در ميان كشورهاي عربي نخستين كشور حامي ايران از سال ۱۹۸۲، سوريه بود. در سال ۱۹۸۵ ليبي نيز با ايران يك پيمان استراتژيك منعقد كرد. به غير از اين دو كشور ايران متحد اصلي ديگري در منطقه نداشت. تركيه روابط گستردهاي با هردو كشور ايران و عراق داشت و الجزاير موضع بيطرف داشت. ساير كشورهاي منطقه شامل بحرين، مصر، اردن، كويت، مراكش، عمان، قطر، عربستان سعودي، تونس، امارات و يمن يا موضع دشمني با ايران و دوستي با عراق داشتند، يا از عراق حمايت مالي ميكردند و يا فقط طرفدار مواضع عراق بودند.[۱۰۹]
در طول جنگ ايران و عراق، ايران و اسرائيل روابط غير رسمي، راهبردي محدود ولي مخفيانهاي با يكديگر داشتند.[۱۱۱][۱۱۲] با اين وجود، اسرائيل در راستاي «سياست موازنه قوا» در جنگ ايران و عراق از نبرد فرسايشي دو دشمن سرسختش استقبال ميكرد[۱۱۰] و مواضعي عليه هر دو طرف جنگ داشت.[۱۰۹]
اسرائيل در ماجراي ايران كنترا به ايران مخفيانه اسلحه ميفروخت و كار ناتمام نيروي هوايي ايران در نابودسازي نيروگاه اتمي اوسيراك در «عمليات شمشير سوزان» را با حمله هوايي به نيروگاه اتمي اوسيراك عراق در «عمليات اپرا» و نابودي برنامه اتمي عراق، تمام كرد.[۱۱۳]
حاميان عراق
در طول جنگ ۸ساله، نزديك به ۳۰ كشور انواع كمكهاي مالي، نظامي و تجاري را به عراق اعطا كردند كه عمده كمكها از سوي اين كشورها بود:[۱۱۴]
نوشتار اصلي: روابط ايالات متحده آمريكا و عراق در جنگ ايران و عراق
تا كنون نظري ثبت نشده است
|