حماسه هاي تاريخي براي دفاع از «مرز پر گهر»

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي ازگروه وبلاگهاي مؤسّسه فرهنگي هُدانت بامديريت حجّة السلام حاج سيدمحمدباقري پور

حماسه هاي تاريخي براي دفاع از «مرز پر گهر»

۴۷ بازديد

حماسه هاي تاريخي براي دفاع از «مرز پر گهر»

حماسه هاي تاريخي براي دفاع از «مرز پر گهر»
 

تاريخ ايران مشحون از صلابت و پايداري مردان و زناني است كه به پاسداري از اين مرز پرگهر برخاسته اند؛ دلاوراني كه جان بر سر دفاع از سرزمين خويش نهادند و در برابر دشمنان متجاوز سر خم نكردند. بي ترديد، ياد و خاطره آن سلحشوري ها، تداعي كننده روح آزادگي و ميهن  دوستي ايراني است؛ صفتي كه ملت ما، در تمام دوره هاي تاريخي و در هر شرايطي، آن را پاس داشته است.

حماسه «دربند پارس»
نبرد با سپاه «اسكندر مقدوني» در «گوگمل»، پاياني تلخ براي ايرانيان داشت.
لشكريان مغول، خوارزم را اشغال و به سمت مرو حركت كرده بودند.
دشمن به نزديكي خرمشهر رسيده بود.

حماسه هاي تاريخي براي دفاع از «مرز پر گهر»

حماسه هاي تاريخي براي دفاع از «مرز پر گهر»
خراسان - مورخ يكشنبه 1394/07/05 شماره انتشار 19079
نويسنده: جواد نوائيان رودسري calture@khorasannews.com

تاريخ ايران مشحون از صلابت و پايداري مردان و زناني است كه به پاسداري از اين مرز پرگهر برخاسته اند؛ دلاوراني كه جان بر سر دفاع از سرزمين خويش نهادند و در برابر دشمنان متجاوز سر خم نكردند. بي ترديد، ياد و خاطره آن سلحشوري ها، تداعي كننده روح آزادگي و ميهن  دوستي ايراني است؛ صفتي كه ملت ما، در تمام دوره هاي تاريخي و در هر شرايطي، آن را پاس داشته است.

 

حماسه «دربند پارس»

نبرد با سپاه «اسكندر مقدوني» در «گوگمل»، پاياني تلخ براي ايرانيان داشت. با فرار «داريوش سوم»، آخرين پادشاه هخامنشي از ميدان، شيرازه امور از هم گسست و لشكر اسكندر توانست صفوف منظم سپاه ايران را در هم بشكند. اين شكست مقدمه اي براي اشغال ايران بود. «اسكندر» گمان مي كرد با غلبه بر «داريوش سوم» مي تواند بدون مانعي جدي تا پارس پيشروي و «تخت جمشيد» را اشغال كند؛ اما وقتي به «دربند پارس» رسيد، به اشتباه خود پي برد. 25 هزار سرباز ايراني سدي محكم ميان «اسكندر» و سرزمين پارس ايجاد كرده بودند. فرماندهي اين سربازان را افسري جوان به نام «آريوبرزن» برعهده داشت. «اسكندر» سرمست از پيروزي در «گوگمل»، بي محابا پيش مي راند، اما سربازان پرتعداد سپاه او، ناگهان با باراني از سنگ و تير روبه رو شدند. مدافعان «دربند پارس» با بي باكي، سربازان مقدوني را آماج حملات خود قرار داده بودند. «اسكندر» فرمان پيشروي داد، اما مقاومت و دفاع ايرانيان آن قدر شديد بود كه سربازان او، راهي براي پيشروي نداشتند. «كاليستنس» مورخ يوناني دربار «اسكندر» مي نويسد:«اگر چنين مقاومتي در نبرد گوگمل در برابر ما صورت گرفته بود، شكستمان قطعي بود.» سربازان متجاوز تلاش مي كردند خود را به سربازان ايراني برسانند و جنگ تن به تن را آغاز كنند. يكي از واحدهاي مقدوني موفق به اين كار شد، اما مدافعان ايراني سرسختانه مقاومت كردند و هيچ كدام از سربازان مقدوني، زنده نماندند. «اسكندر» چاره اي جز عقب نشيني نداشت. او در پي يافتن راهي براي دور زدن مدافعان ايراني بود كه اسيري اهل «ليكيه» را نزد او آوردند كه كوهستان هاي پارس را مي شناخت. «اسكندر» با راهنمايي او نيروهاي خود را از راه هاي مخفي، به پشت مدافعان ايراني رساند. ايرانيان كه خود را در محاصره دشمن مي ديدند، حاضر به تسليم نشدند. «آريوبرزن» كه پيشاپيش مدافعان ايراني قرارداشت، با 40 سوار و هزار سرباز پياده به قلب لشكر «اسكندر» تاخت. سردار ايراني و سربازانش تلاش مي كردند راهي از ميان لشكر انبوه «اسكندر» باز كنند و خود را به «تخت جمشيد» برسانند، اما راه از هر طرف بسته بود. «آريوبرزن» و يارانش تا آخرين قطره خون مقاومت كردند. با وجود اين كه سپاهيان «اسكندر» سرانجام از سد مدافعان ايراني عبور كردند، اما دفاع جانانه ايرانيان در برابر متجاوزان مقدوني، برگ زريني در تاريخ اين سرزمين رقم زد.

 

ننگ است بر ما تن به مذلت دادن

لشكريان مغول، خوارزم را اشغال و به سمت مرو حركت كرده بودند. وقتي خبر هجوم وحشيانه مغولان به ماوراءالنهر، در نيشابور به «سلطان محمد خوارزمشاه» رسيد، وحشت وجود او را فرا گرفت و به جاي مقاومت، ترجيح داد از مهلكه بگريزد. «سلطان محمد» مردم نيشابور را نيز به فرار دعوت كرد، اما ايرانيان حاضر نبودند چنين ذلتي را بپذيرند. مردم شهر، پس از گريختن «سلطان محمد»، آماده مقابله با مغولان شدند. اواخر آبان ماه سال 599 بود كه ديده بانان شهر، سياهي سپاه مغولان را از دور مشاهده كردند. 10 هزار جنگجوي مغول به فرماندهي «طغاجار»، داماد «چنگيز»، به نيشابور نزديك مي شدند. مدافعان شهر در برابر غارتگران صف آرايي كردند. نبردي سخت و جانانه درگرفت. مغولان كه تا آن زمان با چنين مقاومتي روبه رو نشده بودند، منهزم شدند. يكي از تيراندازان چيره دست ايراني در هنگامه نبرد، «طغاجار» را هدف قرار داد و او را از اسب به زير كشيد. مدافعان نيشابور، درفش فتح را برافراشتند. مغولان، مستأصل و درمانده عقب نشستند و خبر اين شكست و مرگ «طغاجار» را در ماوراءالنهر به «چنگيز» رساندند. سايه ترس بر سپاهيان مغول مستولي شده بود. «چنگيز» فرمان داد پسرش «تولي» كار مدافعان نيشابور را يكسره كند و او براي انجام اين مأموريت، لشكري انبوه را به كار گرفت. «تولي» با سپاهي مركب از سه هزار تيرانداز مخصوص، دويست منجنيق، صد عراده دژكوب، چهار هزار نردبان، 1700 نفت انداز و 100 هزار نفر سرباز سواره و پياده جنگ آزموده به سمت نيشابور حركت كرد. اين در حالي بود كه مدافعان شهر، كمتر از 10 هزار نفر بودند و تجهيزات دفاعي چنداني در اختيار نداشتند. باروهاي شهر، پيشتر، توسط «سلطان محمد خوارزمشاه» ويران شده بود. او پيش از نشستن بر تخت خوارزم، مدتي به عنوان وليعهد، حاكم نيشابور بود و براي درهم شكستن مقاومت مردم اين شهر و مطيع كردن آن ها، دستور تخريب باروهاي شهر را داده بود. به اين ترتيب مدافعان نيشابور، بدون تجهيزات و استحكامات، بايد به مصاف سپاه خونريز و تا بن دندان مسلح مغول مي رفتند. با رسيدن مغولان به نيشابور، جنگي سخت درگرفت. باراني از آتش، سنگ و تير بر سر مدافعان غيرتمند شهر مي باريد. جوانان سلحشور ايراني يك به يك در خون خود مي غلتيدند، اما تسليم متجاوز نمي شدند. روز سوم دفاع بود كه مغولان توانستند صفوف مدافعان شهر را بشكنند. اين بار مردم شهر، از زن و مرد، در كوچه پس كوچه هاي نيشابور به دفاع برخاستند. صداي چكاچاك شمشيرها و فريادهاي خشمگين جنگاوران، فضاي شهر را پر كرده بود. «تولي» در اقدامي جنون آميز فرمان قتل عام داد؛ اين سفارش پدرش «چنگيز» بود. مغولان به هر كه مي رسيدند، او را از دم تيغ مي گذراندند. روز پنجم حمله مغولان به شهر بود كه جنگ خاتمه يافت. دفاع جانانه مردم نيشابور چنان خشم مغولان را برانگيخته بود كه حتي سگ ها و گربه هاي شهر را نيز كشتند. با اين حال، پايمردي مردم نيشابور در دفاع از سرزمينشان در تاريخ ايران جاودانه شد.

 

جايي براي عقب نشيني وجود ندارد

دشمن به نزديكي خرمشهر رسيده بود. براي بعثي ها، كه از شرايط و امكانات مدافعان ايراني آگاه بودند، اشغال شهر ساده به نظر مي رسيد، اما در شهر غوغايي برپا بود. جوانان غيرتمند ايراني خود را براي دفاع جانانه ديگري آماده مي كردند. «محمد جهان آرا» و سرهنگ «شريف النسب» مدافعان اندك شهر را سازماندهي كردند. شهر زير آتش توپخانه و موشك هاي كوتاه بُرد دشمن قرار داشت. با اين حال مقاومت مدافعان حيرت انگيز بود. سه روز از هجوم دشمن مي گذشت و بعثي ها هنوز نتوانسته بودند به ديوارهاي شهر نزديك شوند. ماشين جنگي صدام، پشت دروازه هاي خرمشهر متوقف شده بود. با اين حال حلقه محاصره هر لحظه تنگ تر مي شد. نيروهاي مدافع تقاضاي پشتيباني هوايي و آتش توپخانه داشتند، اما خبري از كمك نبود. «جهان آرا» يارانش را جمع كرد و به آن ها گفت:«اينجا مسئله ماندن و شهادت است. خارج از شهادت چيز ديگري اينجا نيست. هر كس مي خواهد برود، برود. من به عنوان مسئول سپاه اين را مي گويم.» در چهره هيچ كدام از ياران او ترديد ديده نمي شد. به اين ترتيب، مقاومت در برابر هجوم دشمن، ادامه يافت. دشمن سعي داشت به هر شكل ممكن، خود را به پادگان «دژ» برساند، اما با دفاع جانانه افسران و سربازان اين پادگان روبه رو شد. آن ها با نيروهاي اندكشان، راه را بر چند تيپ زرهي و مجهز دشمن بسته بودند. در جاده منتهي به پليس راه خرمشهر، مقاومت استوار قاسم خسروي و همرزمان معدودش، سدي محكم در برابر عبور نيروهاي بعثي ايجاد كرده بود. آن ها، در حالي كه تنها به اسلحه سبك مجهز بودند، هفت روز مقاومت كردند و در نهايت همگي به شهادت رسيدند. نيروهاي مردمي و سپاه، براي حمايت از رزمندگان ارتشي، خود را به پادگان رساندند، اما ديگر دير شده بود. آتش سنگين دشمن بر سر مدافعان خرمشهر مي باريد. چاره اي جز تخليه نيروها از پادگان نبود. يكي از مدافعان به ستوان يكم اميري نزديك شد و از او خواست تا همراه با آن ها، براي دفاع بهتر به سمت شهر برود، اما او پاسخ داد: شما برويد و راه دشمن را ببنديد؛ ايران كشور بزرگي است، اما براي اميري جايي براي عقب نشيني وجود ندارد. خون سرخ مدافعان، همه جا را رنگين كرده بود. نيروهاي بعثي كه درصدد اشغال يك روزه خرمشهر بودند، يازده روز پس از آغاز درگيري، توانستند خود را به پشت ديوارهاي شهر برسانند. دشمن شهر را دور زده بود. با اين حال ورود به خرمشهر غيرممكن به نظر مي رسيد. مدافعان شهر به كابوس دشمن متجاوز تبديل شده بودند. اين، جاودانه ترين دفاع تاريخ ايران زمين بود. هرچند مقاومت مدافعان سلحشور خرمشهر، 34 روز دوام آورد، اما دفاع جانانه آن ها از سرزمينشان، برگي زرين را در تاريخ ملت ايران رقم زد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.