دفاع مقدس

وبلاگ خبري،مذهبي،اجتماعي،فرهنگي ازگروه وبلاگهاي مؤسّسه فرهنگي هُدانت بامديريت حجّة السلام حاج سيدمحمدباقري پور

سرداران شهيد

۲۰۲ بازديد

سردار شهيد طوسي
سردار طوسي
سردار بصير

شهادت وشهداء

۲۷۳ بازديد
شهادت شهادت (درفقه) شهادت 72 تن از اصحاب و بنى هاشم باامام حسين عليه السلام
شهادت امام باقر عليه السلام
شهادت امام حسن عسكري عليه السلام
شهادت امام رضا عليه السلام شهادت امام زين العابدين
شهادت امام صادق عليه السلام
شهادت امام علي عليه السلام
شهادت امام هادي عليه السلام شهادت امام كاظم عليه السلام
شهادت حضرت زيد فرزند امام زين العابدين عليه السلام
شهداي كربلا
شهداي كربلا از فرزندان حضرت زينب(س) شهدايى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله در كربلا

خون شهيد

۱۸۹ بازديد

خون شهيد

خون ماده اي است جاري در رگ هاي بدن كه به واسطه گردش آن مواد غذايي ، اكسيژن و حرارت لازم براي بقاي جسم به بافتهاي بدن ميرسد. اما هنگامي كه همت عاليه مسلماني در راه تحقق اهداف مقدس اسلام فزوني گيرد و روحش در پرتو آموزه هاي اسلام عظمت انساني يابد در وقت نياز حاضر مي شود كه با نثار خون در راه هدف مقدسش به خون خود ارزش دهد. و در عين حال به فيض شهود حقائق يعني شهادت نائل آيد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود : ما من قطره احبّ الي الله عزّوجلّ من قطره دمٍ في سبيل الله.

هيچ قطره اي در نزد خداوند، دوست داشتني تر از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود نيست.[۱]

شهيد مطهري در رابطه با خون شهيد مي گويد: هيچوقت خون شهيد هدر نمي‏رود ، خون شهيد بزمين نمي‏ريزد ، خون شهيد هر قطره‏اش تبديل به صدها قطره ، و هزارها قطره ، بلكه به دريايي از خون‏ مي‏گردد و در پيكر اجتماع وارد مي‏شود.[۲]

خون در فرهنگ عاشورا[۳]

آن روز كه جان خود فدا مى‏كرديم
با «خون‏» به حسين اقتدا مى‏كرديم

 

چون منطق ما منطق عاشورا بود
با نفى‏ «خود»، اثبات ‏«خدا» مى‏كرديم.

از مؤلف.                      

خون، عزيزترين موجودى پيكر انسان است كه با نبود آن، جان هم نيست. با اين‏ حساب، كسى كه حاضر باشد از «خون‏» خويش در راه مكتب و عدالت و حق بگذرد، آماده جانبازى است و اين همان‏ «شهادت طلبى‏» است كه از الفباى‏ «فرهنگ عاشورا» است.

هم آن كه خون مى‏دهد و از جان مى‏گذرد، عزيز است و ماندگار، هم آن كه در راه انتقام‏ خون هاى به ناحق ريخته قيام مى‏كند، كارى امام زمان گونه مى‏كند، چرا كه آن حضرت خونخواه كشتگان كربلاست‏ «اين الطالب بدم المقتول بكربلا» و هم آنان كه از خون‏ شهيدان، الهام حماسه و فداكارى مى‏گيرند، شاگردان لايق مكتب شهادتند.

اين كه سيدالشهدا عليه السلام در آغاز حركت به سوى كربلا فرمود: هر كس حاضر است‏ خون ‏قلب خويش را در راه ما نثار و ايثار كند، با ما همراه شود: «من كان باذلا فينا مهجته فليرحل ‏معنا»[۴] اشاره به همين فرهنگ شهادت طلبى است.

قداست‏ خون شهيد نيز از همين ‏جاست، چرا كه او با خدا معامله مى‏كند و حق اوست كه با اولين قطره خونش كه بر زمين ‏ريخته مى‏شود، آمرزيده شود: «اول ما يهراق من دم الشهيد يغفر له ذنبه كله الا الدين‏»[۵] و قطره خونى كه در راه خدا ريخته شود، يا قطره اشكى از خوف خدا، محبوبترين قطره نزد خداوند است: «ما من قطرة احب الى الله عزوجل من قطرتين: قطرة دم فى سبيل الله و قطرة دمعة فى سواد الليل لايريد بها عبد الا الله‏».[۶]

در روايات و زيارات نيز نسبت به سيدالشهدا عليه السلام و ياران شهيدش تعبيراتى از اين قبيل‏ زياد است كه: شما جانتان را، نفستان را، ارواحتان را، خونتان را، خون قلبتان را، خودتان را و... در راه خدا بذل و نثار كرديد.

هر ملتى هم كه اين روح و روحيه را داشته باشد به ‏عزت مى‏رسد و آنان كه از خون دادن و جان باختن گريزانند، گرفتار ذلت مى‏شوند. امام ‏خمينى ره مى‏فرمايد: «مسلم خون شهيدان انقلاب و اسلام را بيمه كرده است. خون ‏شهيدان براى ابد درس مقاومت به جهانيان داده است و خدا مى‏داند كه راه و رسم شهادت‏ كور شدنى نيست و اين ملت ها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود».[۷]

خونشان آيت‏ سرافرازى است
رمز خودسوزى و جهان سازى است

 

سنگ خونرنگ هر مزار شهيد
غزل خون نشان جانبازى است.

شهادت، شهيد، راه خدا

۲۴۴ بازديد

شهادت، شهيد، راه خدا

«شَهادت» در زبان عرفي معمولاً دو كاربرد معروف دارد؛ يكي به معناي شاهد و ناظر چيزي بودن، و گواهي دادن براي چيزي به منظور تأييد و تصديق آن.[۱]

معناي شايع تر و رايج تر واژه «شهادت»، همان كشته شدن در راه خدا است، كه در اين گفتار به تبيين آن مي پردازيم:

وجه تسميه چنين قتلى به «شهادت» يا بدين جهت است كه ملائكه رحمت بدين صحنه حضور يابند و بر اين وجه «شهيد» به معنى مشهود است. و يا بدين سبب كه خدا و فرشتگانش به دخول شهيد به بهشت گواهى دهند، و يا بدين لحاظ كه شهيد به همراه انبياء (عليهم السلام) در قيامت بر ديگر امم گواهى دهند. و يا چون شهيد زنده و حاضر است به موجب آيه «...بل احياء عند ربهم يُرزَقون»[۲]، و يا به اين جهت كه وى به شهادت حق قيام نمود تا كشته شد.[۳]

اين فداكارى و از جان گذشتگى در راه خدا و دين، نهايت رستگارى انسان مؤمن‏است و آنان كه جان خويش را بر سر دين مى‏نهند، هم به كاميابى ابدى در آخرت‏ مى‏رسند و هم شهادتشان سرچشمه الهام و الگوى فداكارى براى ديگران محسوب‏ مى‏شود.

شيخ مفيد، شهادت را مقامى والا مى‏داند كه آن كه در راه خدا صبر و مقاومتى كند تا آن حد كه خونش ريخته شود، روز قيامت از امناى والا مرتبه الهى‏ محسوب مى‏شود.[۴]

در مكتب خاندان وحى، «شهادت‏» مطلوب و معشوق آنان است و امامان عليهم السلام، يا مقتول و يا مسموم بوده‏اند و مرگشان شهادت بوده است. گرچه جان ائمه و اولياء خدا و بندگان‏ خالص، عزيز است ولى دين خدا عزيزتر است. بنابراين جان بايد فداى دين گردد تا حق، زنده بماند و اين همان‏ «سبيل الله‏» است.

در دوران سيدالشهدا عليه السلام، شرايطى پيش آمده بود كه جز با حماسه شهادت، بيدارى امت‏ فراهم نمى‏ شد و جز با خون عزيزترين انسانها، نهال دين خدا جان نمى‏گرفت. اين بود كه ‏امام و اصحاب شهيدش، عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزه‏هاي دشمن رفتند تا با مرگ‏ خونين خويش، طراوت و سرسبزى اسلام را تامين و تضمين كنند و اين سنت، همچنان‏ در تاريخ باقى ماند و «شهادت‏» درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسل ها و عصرها گشت. كسى مى‏تواند به اين جايگاه رسد كه رشته‏هاى علايق‏ جسمانى و حيات مادى را گسسته باشد و عشق به حيات برتر، او را مشتاق شهادت سازد.

«شهادت» در نگاه قرآن و روايات

قرآن كريم در وصف مقام «شهيد» و «شهادت» سخن فراوان دارد، از آن جمله مي فرمايد:

  • «و من يطع الله و الرسول فدولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء الصالحين و حَسُن أولئك رفيقاً». (سوره نساء/ 69)
  • «و لا تحسبنّ الذين قُتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يُرزقون × فرحين بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ ... »؛ گمان مبر كه كشته شدگان در راه حق مرده اند بله (به حيات ابدي) زنده و در نزد پروردگار خويش كامرانند. آنان به فضل خدا شادمان باشند و بياران خود كه هنوز به آنها نپيوسته مژده دهند كه هيچ بيم و هيچگونه غم و اندوهى در انتظارشان نمى باشد. (سوره آل عمران/ 169و170)

احاديث در فضيلت «شهادت» بيش از حد احصاء است از جمله:

  • رسول خدا صلي الله عليه و اله در بيان عظمت مقام شهادت فرموده اند: «فوق‏ كلّ بِرّ بِرٌّ حتى يُقتل الرجل فى سبيل الله، فاذا قُتل فى سبيل الله فليس فوقه برّ» (بالاتر از هر نيكى، نيكى است تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود. پس چون در راه خدا كشته شد، بالاتر از آن، نيكى نيست).[۵]
  • همچنين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: سه گروهند كه روز قيامت به شفاعت برخيزند و خداوند شفاعتشان را بپذيرد: پيغمبران، سپس علماء و سپس شهدا.[۶]
  • اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: سوگند به آن كه جان على به دست اوست كه ضربت هزار شمشير آسانتر از مرگ در بستر است.
  • امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كه در راه دفاع از مالش كشته شود او شهيد است.[۷]

تفاوت هاى جهاد اصغر با جهاد اكبر

۱۷۱ بازديد

تفاوت هاى جهاد اصغر با جهاد اكبر

1. انجام هر عبادت به طور كامل و با جميع شرايط حتى جهاد مسلّحانه در راه خداوند نيازمند به جهاد با نفس است آيا اداى نماز با حضور قلب و رعايت جميع شرايط به طورى كه ناهى از فحشا و منكر باشد بدون جهاد با نفس ‍ ممكن است ؟ آيا بدون جهاد با نفس ، انسان مى تواند جان بر كف در ميدان نبرد حاضر گردد و با دشمنان اسلام بجنگد؟ 2. جهاد اصغر واجب كفايى است يعنى اگر به اندازه لازم ، گروهى شركت كردند از ديگران ساقط است . امّا جهاد اكبر واجب عينى است و هيچ فردى از آن معاف نيست .3. جهاد اصغر، در زمان و مكان و با شرايط خاصى انجام مى پذيرد امّا جهاد اكبر به زمان و مكان خاصى محدود نخواهد بود.4. در جهاد اصغر دشمن ظاهر است لكن در جهاد اكبر، دشمن مخفى و پنهان است .5. در درگيرى با دشمن ظاهر انسان يك مرتبه از دنيا مى رود؛ آن هم احتمالاً. امّا در جهاد اكبر مبارزه با نفس هر روز انسان چندين مرتبه معنويت انسان در خطر قرار مى گيرد. در حديث معراج مى خوانيم : يموت الناس مرّة و يموت احدهم فى كل يوم سبعين مرّة من مجاهدة انفسهم و مخالفة اهوائهم (75) 6. در جهاد اكبر چون نفس انسان ، خارج از منطقه جغرافيايى است هيچ سنگر و دژ كارساز نيست ، حتى در شب تاريك و در منزل خلوت انسانى كه در حال اشك ريختن و سجده و مناجات است نفس او را رها نمى كند.7. شكست در جهاد اصغر زود آشكار مى شود ولى شكست در جهاد اكبر به زودى آشكار نمى شود زيرا گاهى انسان يك عمر انسان از هوى نفس خود شكست مى خورد امّا توجّه ندارد.8. هجوم در جهاد اصغر، و مبارزه با دشمن ظاهرى زمان و برنامه و بودجه لازم دارد. ولكن وسوسه نفس فورى و مجانى صورت مى گيرد.9. از دشمن ظاهرى ، در جهاد اصغر فرار ممكن است امّا در جهاد اكبر از دشمن باطن فرار ممكن نيست .10. در جهاد اكبر، مباشرت لازم است ولى در جهاد اصغر با اموال نيز مى توان جبهه را كمك نمود.11. در جهاد اصغر، وسيله هاى جنگى در هر زمان محدود است و به تناسب آن ، بايد اسلحه هايى به دست گرفت ، ولى جهاد اكبر وسيله مخصوصى ندارد بايد از كلمات انبيا و اوليا و تاريخ گذشتگان و نيز گريه بر حال خويشتن وسيله جنگى براى مبارزه با نفس امّاره استخدام كرد. وسلاحه البكاء.12. جنگ با دشمن داخلى وجهاد نفسانى پشتوانه جهاد خارجى است . آن كه بر خصم درون پيروز شد مبارزه با خصم برون برايش آسان تر است ولى كسى كه اسير زن وفرزند وثروت است نمى تواند آن طور كه لازم است بجنگد.13. اهميت جهاد، به اهميت و قدرت دشمن است جنگ با يك كشور كوچك آسان تر است تا با يك كشور بزرگ ؛ زيرا دشمن هر چه قوى تر باشد جنگ با آن مشكل تر است و نفس و شيطان قوى ترين دشمنان انسان هستند.

آثار جهاد با نفس

جهاد اكبر همان جهاد نفس است

۵۵ بازديد

جهاد اكبر همان جهاد نفس است. از اين عنوان به مناسبت در باب جهاد سخن گفته ‏اند.

فهرست مندرجات۱ - معني جهاد اكبر
۲ - احكام جهاد اكبر
۳ - پانويس
۴ - منبع

جهاد با نفس در قران

۱۰۲ بازديد


معني جهاد[1]

جهاد به طور مطلق به معني مبارزه و تلاش در راه خداست و براي خدا، به منظور رسيدن به اهداف الهي. خواه از طريق كسب معرفت باشد يا جهاد با نفس يا مبارزه با دشمن و... .
در آيه 69 سوره عنكبوت خداوند مي فرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين : كساني كه جهاد كنند مشمول هدايت الهي هستند.» اين وعده خداوند همراه با تأكيد در اين آيه آمده است.

تزكيه[2]

در قرآن كريم، خداوند در سوره اعلي آيه 14، خداوند عامل فلاح و رستگاري را در سه چيز مي داند: 1- تزكيه 2- ذكر نام خداوند 3- به جاآوردن نماز.
به طور كلي تزكيه به معناي پاكسازي است. اما آنچه مفسرين در آيات قرآن در تفسير اين آيه گفته اند اين است كه ممكن است به يكي از اين سه معني يا هر سه باشد: 1- پاكسازي روح از آلودگي شرك 2- پاكسازي از اخلاق رذيله 3- پاكسازي عمل از محرمات.
هر سه مورد اينها نوعي جهاد به حساب مي آيد.

معني نفس

جهاد با نفس (1)

۵۱ بازديد

جهاد با نفس (1)
نخستين گام در طريق تربيت و تهذيب، «مجاهده» است؛ يعني تلاش در جهت رفع موانعي كه سد راه كمال انسان است و بدون آن هر نوع تربيتي بي حاصل است. از ويژگيهاي تربيت ديني اين است كه پيش از آنكه از بيرون به تربيت انسان بپردازد، در آغاز، خويشتن فرد را به وي مي نماياند و ضعفها و قوتهايش را بدو گوشزد مي كند تا خودجوش در تكاپوي رشد و تزكيه باشد و موانع را از ميان بردارد.
مجاهده دو گونه است: دروني و بروني (جهاد با نفس و جهاد با دشمن بيروني) كه هر دو نقش تربيتي و انسان سازي دارند. در ابتدا، سخن از جهاد با نفس است كه براي تبيين آن بايد به چند مطلب توجه داشت: نفس و خطرهاي آن، ضرورت مجاهده با نفس، حقيقت مجاهده، مراحل عملي تهذيب نفس.
الف) نفس و خطرهاي آن
شناخت نفس نخستين ضرورت در امر مجاهده است. همان گونه كه در گذشته گفتيم، يكي از مراتب نفس (مرتبه نازل آن) نفس اماره است كه از درون به بدي فرمان مي هد (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ؛ همانا نفس، بسيار به بدي امر مي‌كند)1 و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ آن را سرسخت ترين دشمنان خوانده است و در آيات، روايات و توصيه هاي اخلاقي، عرفاني و ادبيات ما، از آن نكوهش بسيار شده و پيروي هواي نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهيها به شمار آمده است. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «نَفْسُكَ أقرَبُ أعدائِكَ اِلَيْك؛ نفس تو، نزديك‌ترين دشمنانت به تو است».2 قرآن كريم پيروي هواي نفس را نوعي پرستش مشركانه مي داند كه چشم عقل را كور و قلب را ظلماني مي كند و آدمي را از هويت الهي محروم و از مشاهده حقايق محجوب مي سازد و در اين باره مي فرمايد: آيا ديدي آن كس را كه هواي نفس خود را خداي خود گرفت و با داشتن علم و دانش، خداوند گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر زد و بر ديدگانش پرده افكند.3
هواي نفس به گردابي مهلك مانَد كه هر مقدار آدمي در آن پاي بفشارد بيشتر به اعماق آن كشيده مي شود و اميد نجات را از دست مي دهد. هواي نفس تنها به گناه بسنده نمي كند، بلكه آدمي را تا سر حد كفر و انكار آيات خدا به پيش مي راند. به فرموده حضرت امام (ره):
و چون سلطنت نفس اماره و شيطان در باطن، قوي شد و تمام قوا سر به رقّيّت و طاعت آنها گذاشتند و خضوع در پيشگاه آنها نمودند و تسليم تام شدند، آنها قانع به معاصي نمي شوند و كم كم از معصيتهاي كوچك انسان را به معاصي بزرگ و از آنها به سستي عقايد و از آن به ظلمت افكار و از آن به تنگناي جحود=انكار و از آن به بغض و دشمني انبيا و اوليا مي كشانند.4
ب) ضرورت مجاهده

جهاد با نفس (2)

۴۹ بازديد

خلاصه­ي آنچه گذشت: انسان تنها موجودي است كه دو راه پيش­رو دارد: يكي به سوي خوبي­ها و ديگري به سوي بدي­ها، و روح انسان به هر دو سو گرايش دارد. گرايش روح و نفس آدمي به خوبي­ها، به نفس لوّامه نسبت داده مي­شود و گرايش آن به بدي­ها، به نفس امّاره. تقويت نفس لوّامه مهم است، اما مبارزه با نفس اماره مهم­تر است و اين مبارزه در فرهنگ اسلام "جهاد با نفس" ناميده شده است.

شيخ حرّ عاملي1 910 حديث در پيرامون "جهاد با نفس" برگزيده و آن­ها را در 101 باب وسايل الشيعة سامان داده است كه ما اكنون به بررسي برخي از آن­ها مي­پردازيم:

باب يكم در وجوب جهاد با نفس

در اين باب ده حديث آورده شده است و مفاد آن­ها اين است كه مبارزه با نفس و اقدام به درمان بيماري­هاي نفساني برانسان طالب كمال و سعادت، لازم و واجب است.

واژه­ي وجوب هرچند در هيچ­يك از احاديث اين باب ذكر نشده، اما در برخي ديگر از احاديث مربوط به همين موضوع كه در اين باب ذكر نشده آمده است مانند اين سخن امام كاظم(ع) به هشام­بن الحكم: جاهد نفسك لتردّها من هواها فإنّه واجب عليك كجهاد عدوّك([1]): با نفس خود به مبارزه برخيز تا آن را از خواسته­هاي [نادرستش] دور كني. اين مبارزه همانند جهاد با دشمن بر تو فرض و واجب است. افزون بر اين، همين­كه جهاد با نفس در برخي از روايات جهاد اكبر ناميده شده و در برخي ديگر أفضل الجهاد دانسته شده است و ما مي­دانيم كه جهاد با دشمن از واجبات است، جهاد با نفس هم همانند جهاد با دشمن واجب، بلكه از آن واجب­تر است.

دو حديثي كه به آن­ها اشاره كرديم چنين­ اند:

تفاوت‏هاى جهاد اصغر با جهاد اكبر

۵۱ بازديد

تفاوت‏هاى جهاد اصغر با جهاد اكبر

 1. انجام هر عبادت به طور كامل و با جميع شرايط حتى جهاد مسلّحانه در راه خداوند نيازمند به جهاد با نفس است آيا اداى نماز با حضور قلب و رعايت جميع شرايط به طورى كه ناهى از فحشا و منكر باشد بدون جهاد با نفس ممكن است؟ آيا بدون جهاد با نفس، انسان مى‏تواند جان بر كف در ميدان نبرد حاضر گردد و با دشمنان اسلام بجنگد؟
 2. جهاد اصغر واجب كفايى است يعنى اگر به اندازه لازم، گروهى شركت كردند از ديگران ساقط است. امّا جهاد اكبر واجب عينى است و هيچ فردى از آن معاف نيست.
 3. جهاد اصغر، در زمان و مكان و با شرايط خاصى انجام مى‏پذيرد امّا جهاد اكبر به زمان و مكان خاصى محدود نخواهد بود.
 4. در جهاد اصغر دشمن ظاهر است لكن در جهاد اكبر، دشمن مخفى و پنهان است.
 5. در درگيرى با دشمن ظاهر انسان يك مرتبه از دنيا مى‏رود؛ آن هم احتمالاً. امّا در جهاد اكبر مبارزه با نفس هر روز انسان چندين مرتبه معنويت انسان در خطر قرار مى‏گيرد. در حديث معراج مى‏خوانيم: «يموت الناس مرّة و يموت احدهم فى كل يوم سبعين مرّة من مجاهدة انفسهم و مخالفة اهوائهم»(75)
 6. در جهاد اكبر چون نفس انسان، خارج از منطقه جغرافيايى است هيچ سنگر و دژ كارساز نيست، حتى در شب تاريك و در منزل خلوت انسانى كه در حال اشك ريختن و سجده و مناجات است نفس او را رها نمى‏كند.
 7. شكست در جهاد اصغر زود آشكار مى‏شود ولى شكست در جهاد اكبر به زودى آشكار نمى‏شود زيرا گاهى انسان يك عمر انسان از هوى نفس خود شكست مى‏خورد امّا توجّه ندارد.
 8. هجوم در جهاد اصغر، و مبارزه با دشمن ظاهرى زمان و برنامه و بودجه لازم دارد. ولكن وسوسه نفس فورى و مجانى صورت مى‏گيرد.
 9. از دشمن ظاهرى، در جهاد اصغر فرار ممكن است امّا در جهاد اكبر از دشمن باطن فرار ممكن نيست.
 10. در جهاد اكبر، مباشرت لازم است ولى در جهاد اصغر با اموال نيز مى‏توان جبهه را كمك نمود.
 11. در جهاد اصغر، وسيله‏هاى جنگى در هر زمان محدود است و به تناسب آن، بايد اسلحه‏هايى به دست گرفت، ولى جهاد اكبر وسيله مخصوصى ندارد بايد از كلمات انبيا و اوليا و تاريخ گذشتگان و نيز گريه بر حال خويشتن وسيله جنگى براى مبارزه با نفس امّاره استخدام كرد. «وسلاحه البكاء».
 12. جنگ با دشمن داخلى وجهاد نفسانى پشتوانه جهاد خارجى است. آن كه بر خصم درون پيروز شد مبارزه با خصم برون برايش آسان‏تر است ولى كسى كه اسير زن وفرزند وثروت است نمى‏تواند آن طور كه لازم است بجنگد.
 13. اهميت جهاد، به اهميت و قدرت دشمن است جنگ با يك كشور كوچك آسان‏تر است تا با يك كشور بزرگ؛ زيرا دشمن هر چه قوى‏تر باشد جنگ با آن مشكل‏تر است و نفس و شيطان قوى‏ترين دشمنان انسان هستند.


 75) بحارالانوار، ج 77، ص 24.